لغت نامه دهخدا
لشکرداری. [ ل َ ک َ ] ( حامص مرکب ) عمل لشکردار. نگاه داشتن لشکر. نگهداری لشکر: و قاعده ای نهاد در آیین پادشاهی و لشکرداری و عدل میان جهانیان. ( فارسنامه ابن البلخی ص 88 ).
لشکرداری. [ ل َ ک َ ] ( حامص مرکب ) عمل لشکردار. نگاه داشتن لشکر. نگهداری لشکر: و قاعده ای نهاد در آیین پادشاهی و لشکرداری و عدل میان جهانیان. ( فارسنامه ابن البلخی ص 88 ).
نگهداری لشکر، فرماندهی لشکر.
💡 این کتاب دربرگیرندهٔ ۱۷۲۳ پرسش و پاسخ در مورد کشورداری و لشکرداری و عادات و رسوم مردم است.