یک لحظه

لغت نامه دهخدا

یک لحظه. [ ی َ / ی ِ ل َ ظَ / ظِ ] ( ق مرکب ) یک دم. یک نفس. لحظه ای. || یک باره. یک دفعه. بالمره. یک جا:
نُه دایره یک لحظه کناره کند از سیر
گر بروزد از مرکب عزم تو غباری.سنائی.

فرهنگ فارسی

یک دم یک نفس

دانشنامه عمومی

یک لحظه ( به اسپانیایی: Un Momento ) تک آهنگی از هنرمند اهل رومانی اینا که در سال ۲۰۱۱ میلادی منتشر شد.
این تک آهنگ در چارت های جزو ده ترانه اول قرار گرفت.

جمله سازی با یک لحظه

) می‌شود و می‌توان گفت آن‌ها در گذشته یا آیندهٔ یکدیگر اتفاق افتاده‌اند. در این حالت یک چارچوب مرجع وجود دارد که نشان دهد که دو رویداد در یک موقعیت مکانی اتفاق افتاده‌اند اما چارچوب مرجعی وجود ندارد که بتواند نشان دهد که آن دو در یک لحظه اتفاق افتاده‌اند.
بسکه بی آرامیم در عشق او تأثیر داشت کینه ام یک لحظه جا در خاطر دشمن نکرد
در میان ما و دلبر نیست حاجب جز رقیب کاشکی یک لحظه میدیدیم رویش بی حجاب
در یک لحظه عجیب و ناگهانی به یکباره و بدون هیچ توضیحی تعداد زیادی از افراد و همه کودکان ناپدید می‌شوند. هیچ اثری از افراد ناپدید شده باقی نمی‌ماند به جز لباس‌هایشان که سالم و دست‌نخورده در جای خود باقی مانده است...
گفت: آرزو آنست که پیش از آنکه بمیرم، اگر همه یک لحظه بود، او را بدانم. پس این بیت گفت:
جبار قاریاغدی‌اوغلو ۲۰ آوریل سال ۱۹۴۴ در ۸۳ سالگی در باکو درگذشت. او تا آخرین روزهای عمرش یک لحظه هم خوانندگی را ترک نکرد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ورق فال ورق فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال درخت فال درخت فال ای چینگ فال ای چینگ