لغت نامه دهخدا
چرم فروشی. [ چ َ ف ُ ] ( حامص مرکب ) عمل فروختن چرم. فروختن چرم. کار و پیشه چرم فروش. رجوع به چرم فروش شود. || ( اِ مرکب ) محل فروش چرم.
چرم فروشی. [ چ َ ف ُ ] ( حامص مرکب ) عمل فروختن چرم. فروختن چرم. کار و پیشه چرم فروش. رجوع به چرم فروش شود. || ( اِ مرکب ) محل فروش چرم.
عمل فروختن چرم. کار و پیشه چرم فروش.
💡 گرانت در جنگ مکزیک تحت فرماندهی ژنرال زاکاری تایلور جنگید. وقتی جنگ داخلی آغاز شد، گرانت در مغازه چرم فروشی پدرش در گالنای ایلینوی کار میکرد، او به خدمت احضار شد و فرماندهی یک هنگ از داوطلبان متمرد رابه او سپردند. گرانت هنگ را منظم کرد و به درجه سرتیپ نیروهای داوطلب ارتقا یافت.