یل فکن

لغت نامه دهخدا

یل فکن. [ ی َ ف َ / ف ِ ک َ ] ( نف مرکب ) یل افکن. که پهلوانان را بر زمین افکندو شکست دهد. سخت شجاع و جنگاور و دلیر:
آن گرد یل فکن که به تیر و سنان گرفت
اندر نهاله گه بدل آهوان هزبر.ابوطاهر خسروانی.به دستی گرفتش قفا یل فکن
به دستی کشیدش زبان از دهن.اسدی.سپهبد بدش سرکشی یل فکن
قلا نام آن گرد لشکرشکن.اسدی.|| آنچه پهلوانان را از پای درآورد و بر زمین افکند، چون نیزه و تیر و شمشیر:
بر آن آهنین نیزه یل فکن
زد آن گور چون مرغ بر بابزن.اسدی.و رجوع به یل شود.

فرهنگ فارسی

یل افکن که پهلوانان را بر زمین افکند و شکست دهد

جمله سازی با یل فکن

به دستی گرفتش قفا یل فکن به دستی کشیدش زبان از دهن
بر آن آهنی نیزه یل فکن زد آن گور چون مرغ بر بابزن
سپهبد بدش سرکشی یل فکن قلا نام آن گرد لشکر شکن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال آرزو فال آرزو فال تماس فال تماس فال کارت فال کارت فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی