کوچاندن

لغت نامه دهخدا

کوچاندن. [ دَ ] ( مص ) کوچانیدن. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کوچانیدن شود.

فرهنگ عمید

کوچ دادن، جماعتی از مردم را از سرزمینی به سرزمین دیگر حرکت دادن.

فرهنگ فارسی

کوچ دادن، جماعتی ازمردم راازسرزمینی بسرزمین دیگرحرکت دادن
( مصدر ) کوچ دادن: کوچانیدن ارامنه از ارمنستان بدستور شاه عباس بزرگ.

فرهنگستان زبان و ادب

{droving} [کشاورزی- علوم دامی] حرکت دادن بدون شتاب گلۀ گوسفند در مسیرهای طولانی

ویکی واژه

حرکت دادن بدون شتاب گلۀ گوسفند در مسیرهای طولانی.

جمله سازی با کوچاندن

شهر کجور امروز که در دشت بنا شده‌است زیاد قدمتی ندارد و ظاهراً پس از کوچاندن ایل خواجه وند، به امر آقا محمد خان به این صفحات، به دست افراد ایل ساخته شده‌است. مصالح آن خشت و گل است.
پس از انعقاد عهدنامه‌های گلستان و ترکمانچای روس‌ها اقدام به کوچاندن ارمنی‌ها ایران به منطقه تحت تسلط خود کردند و ایالات تصرف شده ایروان و قره باغ را برای اسکان ارمنی‌ها در نظر گرفتند. پس از جنگ‌های عثمانی و روسیه ارمنی‌ها مناطق شرقی امپراتوری عثمانی که همراه روس‌ها علیه عثمانیها وارد جنگ شده و پیروزیهایی به‌دست آورده بودند پس از عقب‌نشینی روس‌ها مجبور مهاجرت به داخل مرزهای روسیه شده و ترکیب جمعیتی خان‌نشین ایروان و قره باغ را به نفع ارمنی‌ها تغییر دادند.