لغت نامه دهخدا
پاداری. ( حامص مرکب ) پابرجائی.پایداری. پافشاری. استقامت. || اعتبار.
پاداری. ( حامص مرکب ) پابرجائی.پایداری. پافشاری. استقامت. || اعتبار.
۱. پایداری، استقامت.
۲. پافشاری.
۱ - استقامت پا برجایی. ۲ - اعتبار.
پابرجائی پایداری
💡 تو هم پاداری و گوش و بصر هم بکن از غیر حق این دم حذر هم
💡 دل و دین تاب و توان رفت و برفتم از دست بر سر کوی وفا کیست به پاداری ما
💡 از حقیقت نیست ناخشنود رفتن زین چمن گر نداری گل به کف، خاری به پاداری سلیم
💡 کو صبروچه طاقتکه به صحرای محبت در آبله پاداری و در ناله رساییست