ناخلیده

لغت نامه دهخدا

ناخلیده. [ خ َ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) نخلیده. فرونشده. مقابل خلیده. رجوع به خلیده شود.

جمله سازی با ناخلیده

💡 در طبع خلق وسوسهٔ اعتبارها خاری‌ست ناخلیده که بیرون نمی‌شود

💡 خاری اگر به پای طلب ناخلیده ماند از سر مگیر راه به پایان رسیده را