مرامی

لغت نامه دهخدا

مرامی. [ م َ ] ( ع اِ ) کنگره های بروج. ( ناظم الاطباء ). سوراخهائی که برای تیراندازی و سنگ افکندن به سپاه مهاجم بر فراز حصارهای قلعه و برج های اطراف قلعه ها احداث می کردند. ظاهراً ج ِ مرمی، به معنی موضعرمی و محل تیراندازی است: و راستی آن است که آن قلعه ای بود که مداخل و مخارج و مرامی و معارج آن را به جدران مجصص و بنیان مرصص چنان استحکام داده بود. ( جهانگشای جوینی ). || ج ِ مَرماة. ( متن اللغة ). رجوع به مرماة شود. || ج ِ مِرمی ̍، به معنی آلت و ابزاری ک-ه ب-دان ت-یر ی__ا سنگ پرتاب کنند. ( از اقرب الموارد ). رجوع به مرمی شود. || ابزاری که در جنگ بدان سنگ و چیزهای دیگر را از فاصله دوری اندازند. رجوع به معنی قبلی شود. || بیابان. جاهای خطرناک. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

کنگره های بروج

فرهنگستان زبان و ادب

[باستان شناسی، علوم سیاسی و روابط بین الملل] ← ایدئولوژیکی

جمله سازی با مرامی

هفتمین‌، داشتن مرامی خاص کان بود محترم بر اشخاص
ملالت شان مرامی داشت گفتی چو مهمانی به بُن گاه غریبان
شراب و شاهد و سیم و زرم طفیل تو باد فداک اصل مرامی و تها طلبی