ز مشرق بر کشیده طالع بد بدان تا بد بود پیوند موبد
برهان که به مرگ خوب ناگاه بمرد از طالع بد به کام بدخواه بمرد
هر شب ز پی طالع بد تا به سحرگاه قطره ز مژه بارم و سیاره شمارم
ازآنکه طالع بد همره من است هرجا همیشه حاصل اقبال من بود ادبار
به حال نیک و بد راضی شو ای مرد که نتوان طالع بد را نکو کرد
روی تو همی خواهم و خوبست مرا رأی تدبیر ندارم چکنم طالع بد را