مولوی عبدالواحد ریگی یکی از علمای برجسته و تأثیرگذار در استان سیستان و بلوچستان و شهرستان خاش بود و به عنوان امام جمعه اهل سنت در مسجد جامع امام حسین خاش فعالیت میکرد. او در تاریخ پنجشنبه ۱۷ آذر ۱۴۰۱، همزمان با شروع خیزش ۱۴۰۱ ایران، ربوده و به قتل رسید. بر اساس اظهارات دادستان عمومی و انقلاب استان سیستان و بلوچستان، افرادی پس از ربودن مولوی عبدالواحد ریگی، او را به قتل رساندند. جسد وی در یکی از جادههای فرعی شهرستان خاش پیدا و شناسایی شد که سه گلوله به سرش شلیک شده بود. منابع نزدیک به جمهوری اسلامی ایران ادعا میکنند که این قتل توسط جریانهای تجزیهطلب بلوچ خارجنشین» انجام شده است. وزارت اطلاعات ایران در اطلاعیهای که روز سهشنبه ۲۲ آذر منتشر شد، اعلام کرد که سه نفر از عوامل اصلی ترور مولوی عبدالواحد ریگی که در تلاش برای فرار از کشور بودند، شناسایی و دستگیر شدهاند. پیکر مولوی عبدالواحد ریگی با حضور پرشور مردم و تعدادی از مقامات شهرستانی و استانی در خاش تشییع گردید و برای دفن به زادگاهش در روستای نرون واقع در شهرستان تفتان منتقل شد. مولانا عبدالحمید، امام جمعه اهل سنت زاهدان، در یک بیانیه رسمی اظهار داشت: یکی از علمای دلسوز و خیرخواه، مردمی و از نیکان و صالحان شهرستان خاش بود و از دوستان قدیمی به شمار میرفت. او علاوه بر امامت جمعه در مسجد امامحسین، مدیریت یک شعبه موفق حفظ قرآن را نیز بر عهده داشت. خداوند به تمامی مردم منطقه، علمای شهرستان خاش و شاگردان مرحوم مولانا، به ویژه بازماندگان و خانواده محترم ایشان، اجر و صبر فراوان عطا فرماید.
عبدالواحد
لغت نامه دهخدا
عبدالواحد. [ ع َ دُل ْ ح ِ ] ( اِخ ) ابن ابی بکر الانصاری الشافعی. معروف به قاضی القنفذة. از مردم حجاز و قاضی و رئیس قنفذه و نواحی آن بود. یکی از اشراف او رادستگیر کرد و سپس رها ساخت. وی به شرق حجاز رفت و در محله موطف به سال 1089 هَ. ق. درگذشت. از تصنیفات او است: شرح الرحبیه فی الفرائض. منظومة فی اصول الدین و او را نظم و رسائلی است. ( از الاعلام زرکلی ).
عبدالواحد. [ ع َ دُل ْ ح ِ ] ( اِخ ) ابن ابی هاشم البغدادی، مکنی به ابوعمر و معروف به غلام ثعلب. وی لغوی، زاهد و از حفاظ حدیث بود سی هزار ورقه حدیث از حفظ املا کرد و او راست: فضائل معاویه و غریب الحدیث. وی به سال 261 هَ. ق. متولد شد و در 345 هَ. ق. درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ).
عبدالواحد. [ ع َ دُل ْ ح ِ ]( اِخ ) ابن احمدبن ابوالقاسم بن محمد الملیحی الهروی.اهل ادب و حدیث بود. از کتب او است: الرد علی ابی عبید فی غریب القرآن. الروضة که حاوی یکهزار حدیث صحیح و هزار حدیث غریب و هزار حکایت و هزار بیت شعر است.وی به سال 463 هَ. ق. درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ).
عبدالواحد. [ ع َ دُل ْ ح ِ ] ( اِخ ) ابن احمدبن علی بن عاشر الانصاری. فقیه بود و او را نظمی است. اصل او از اندلس است و در فاس متولد شد و هم بدانجا نشأت یافت. او را تصنیفاتی است، از جمله: منظومة فی الفقه المالکی. شرح مورد الظمآن فی علم رسم القرآن. ارجوزة فی عمل الربع المجیب. المرشد المعین علی الضروری من علوم الدین و جز آن. وی به سال 1040 هَ. ق. درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ).
عبدالواحد. [ ع َ دُل ْ ح ِ ] ( اِخ ) ابن ادریس المأمون بن یعقوب المنصور. سلطان مغرب و از بنی عبدالمؤمن الکومی است. بعد از مرگ پدرش به سال 630 هَ.ق. ولایت وادی العبید یافت و به مراکش رفت و بیعت گرفت در زمان حکومت او فرنگیان بر قرطبه استیلا یافتند.وی به سال 640 هَ. ق. درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ).
عبدالواحد. [ ع َ دُل ْ ح ِ ] ( اِخ ) ابن اسماعیل بن احمد، مکنی به ابوالمحاسن و معروف به عبدالواحد الرویانی. فقیهی شافعی و از مردم رویان است به بخاری و غزنه و نیشابور رفت و به آمل طبرستان مدرسه ای بنا کرد و سپس به ری و اصفهان شد دیگر بار به آمل بازگشت، جماعتی از مردم آنجا از روی تعصب او را به قتل رساندند. از تصنیفات او است: بحر المذهب که از بزرگترین کتب شافعی است. مناصیص الامام الشافعی.الکافی. حلیة المؤمن و جز آن. ( از الاعلام زرکلی ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ اسم ها
معنی: بنده خدای یکتا و یگانه، بنده ی خدای یکتا و یگانه، ( اَعلام ) نام بسیاری از اشخاص ( سیاسی، علمی، ادبی و دینی ) در تاریخ، ( عربی ) بنده ی یکتا و یگانه ( خدای )، بنده پروردگار یکتا
جملاتی از کلمه عبدالواحد
عامل انفجار انتحاری عبدالواحد محمدزاده معرفی شدهاست.
ز عبدالواحد از پرسی و حالش بود بر واحدیت اتصالش