طپیده
جمله سازی با طپیده
ناگه فتاده دید جگر گوشۀ رسول نعشی بخون طپیده بمیدان کارزار
امروزکه زخم یافت مرهم زان جسم به خون طپیده یاد آر
دور از غبار کوی تو جویا ز جوش درد چون برگ گل به خون دل طپیده بود
که چون خود بسی دیده ام صد هزار طپیده چه فربه بخون، چه نزار!
تنها ز دل بخون تمنا طپیده ایم بیگانه را به راز تو محرم نکرده ایم
از کلّۀ شفق بدر آورد سر هلال چون کودکی طپیده بخون در کنار آب