سبک پر

لغت نامه دهخدا

سبک پر. [ س َ ب ُ پ َ ] ( نف مرکب ) تیزپرواز. ( آنندراج ). تیزپر. تیزرو. مسرع:
نه همه بینی کاین چرخ کبود از بر ما
بسی از مرغ سبکپرتر و پرّنده تر است.ناصرخسرو.ننهاده اند در پر جغد و غراب و زاغ
آن چابکی که در پر باز سبکپر است.اثیر اخسیکتی.بس سبکپر مپر ای مرغ که می نامه بری
تا ز رخ پای ترا خرده زر بربندم.خاقانی.روان شد در هوا باز سبکپر
جهان خالی شد از کبک و کبوتر.نظامی.از آن باغ سبکپرمانده پر داغ
جهان تاریک بر وی چون پر زاغ.نظامی.

فرهنگ عمید

پرنده ای که تندوتیز پرواز کند، پرندۀ تیزپر، تیزپر: ننهاده اند در پر جغد و غراب و زاغ / آن چابکی که در پر باز سبک پر است (اثیرالدین اخسیکتی: ۴۷ ).

فرهنگ فارسی

تیز پرواز تیز پر

فرهنگستان زبان و ادب

{hang glider, kite} [حمل ونقل هوایی] وسیلۀ هوایی بسیار سبک با بال هایی شبیه به بال پرندگان که قادر به سریدن در هواست؛ این وسیله ممکن است مجهز به موتور کمکی باشد

جمله سازی با سبک پر

از خود سبک برآی که دست دعا شود بر هر زمین که مرغ سبک پر کند گذار
ننهاده اند در پر جغد و غراب و زاغ آن چابکی که در پر باز سبک پر است
داورا تند چون باد آمده تاج الشعرا تا سبک پر دهدت بوسه باو رنگ خدم
چو تیر عزم نهد همّت تو بر غرضی برو چو غنچه سبک پر برآورد پیکان
در یک نفس ز مصر به کنعان کند نزول چون بوی یوسف است سبک پر کلام من
در سایه نجیبت آن لاغر سبک پر جان بال بر کشاده دل بال و پر بریده
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
طی کشیدن
طی کشیدن
سلیقه
سلیقه
ارین
ارین
فال امروز
فال امروز