غمند
فرهنگ عمید
جمله سازی با غمند
عالمی در غمند و ماتم، از آنک عمل و علم و فضل، گشت یتیم
که یکسر ز بهر طغان در غمند شب و روز با دیده پرنمند
ظالم و مظلوم سر مست غمند عاقل و دیوانه همدست همند
افسون غمند باده و مستی بر لشکر غم گمار، افسون را
بینوایانند اما گنجداران غمند تیره روزانند اما آفتاب عالمند
مردم از گریه ی من غرقه دریای غمند تا عنان نظر از دست مصالح دادم