عبدالحمید ترکیبی از دو واژه عبد و حمید است. عبد به معنای بنده و غلام و حمید به معنای ستوده و فرخنده میباشد. این نام به نوعی نشاندهنده تواضع و بندگی انسان در برابر صفات خداوند است. به همین دلیل، عبدالحمید به عنوان یک نام اسلامی محبوب در میان مسلمانان شناخته میشود و بار معنایی عمیقی دارد. محبوبیت این نام در میان مسلمانان به دلیل معنای عمیق و زیبای آن است. این نام نه تنها به تواضع و بندگی اشاره دارد، بلکه به ستودگی و صفات مثبت خداوند نیز اشاره میکند. این ویژگیها سبب شدهاند تا افراد، این نام را برای فرزندان خود انتخاب کنند و به عنوان یک نام اسلامی با احترام به آن نگریسته شود. نام عبدالحمید به طور عمده در فرهنگهای اسلامی و عربی به کار میرود و در میان مسلمانان محبوبیت دارد. با این حال، در برخی از فرهنگهای دیگر نیز ممکن است به عنوان یک نام استفاده شود، اما معنای آن به اندازه فرهنگهای اسلامی عمیق و متداول نیست. به همین دلیل، بیشتر به عنوان یک نام اسلامی شناخته میشود.
عبدالحمید
لغت نامه دهخدا
عبدالحمید. [ ع َ دُل ْ ح َ ] ( اِخ ) ابن ابی الحدید.رجوع به ابن ابی الحدید و روضات الجنات ص 422 شود.
عبدالحمید.[ ع َ دُل ْ ح َ ] ( اِخ ) ابن عامربن عبدالبر... معروف به عبدالحمید بک. وی طبیب است و از خاندان عبدالبر در منوفیه مصر است به سال 1300 هَ. ق. متولد شد و درسال 1344 درگذشت. او راست: الطب الشرعی فی حصر مبادی. الطب الشرعی فی مصر و جز آن. ( از الاعلام زرکلی ).
عبدالحمید. [ ع َ دُل ْ ح َ ] ( اِخ ) ابن عبدالرحمان بن زیدبن الخطاب ملقب به عدوی و مکنی به ابوعمر. وی از مردم مدینه و در حدیث ثقه بود عمربن عبدالعزیز او را ولایت کوفه داد و در حدود سال 115 هَ. ق. درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ).
عبدالحمید. [ ع َ دُل ْ ح َ ] ( اِخ ) ابن عبدالعزیز ملقب به ابوخازم. قاضی شام و کوفه و کرخ و بغداد بود. از تألیفات اوست: ادب القاضی و الفرائض...وی به سال 292 هَ. ق. درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ).
عبدالحمید. [ ع َ دُل ْ ح َ ] ( اِخ ) ابن عبدالعزیزبن عبداﷲبن عمرالخطاب العمری ملقب به ابوعبدالرحمان. وی شجاع بود و در مصر میزیست، در عصر احمدبن طولون بود لشکری به جنگ وی فرستاد، عبدالحمید بر آنان غالب آمد و ابن طولون وی را به حال خود گذاشت سرانجام دو غلام سر او رابریدند و به نزد ابن طولون بردند. ابن طولون به خونخواهی عبدالحمید آن دو غلام را بکشت. قتل عبدالحمید به سال 259 هَ. ق. اتفاق افتاد. ( از الاعلام زرکلی ).
عبدالحمید. [ ع َ دُل ْ ح َ ] ( اِخ ) ابن عبدالغنی بن احمد الرافعی. شاعر با استعداد بود. وی اسلوبهای قدیم و جدید را اصلاح کرد. در زمان حکومت عثمانی مناصبی احراز و دراوائل جنگ بین المللی اول به مدینه تبعیدش کردند. ازتألیفات اوست: ذکری یوبیل بلبل سوریه حاوی خطب و قصائد او. الافلاک الزبرجدیة و جز آن. وی به سال 1275 هَ. ق. متولد و در 1350 درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ).
عبدالحمید. [ ع َ دُل ْ ح َ ] ( اِخ ) ابن عبدالمجید مولی قیس بن ثعلبه ملقب به ابوخطاب و مکنی به اخفش. رجوع به اخفش ابوالخطاب شود.
فرهنگ فارسی
زهراوی از زعمای نهضت سیاسی سوریه است بسال ۱۲۷۲ ه ق در حمص متولد شد هنگامیکه حکومت عثمانی با رژیم استبدادی اداره می شد با سلطان عبدالحمید بمخالفت برخاست و روزنامه ای بنام المنبر انتشار داد که آنرا با ژلاتین چاپ میکرد و محرمانه منتشر میساخت حکومت عثمانی او را بدمشق تبعید کرد و در آنجا برای جریده المقطم مصر مقاله مینوشت ناظم پاشا والی دمشق مطلع شد و او را تحت الحفظ باستانه فرستاد سپس بوساطت ابوالهدی صیادی به حمص بازگشت و تا اعلام مشروطیت عثمانی بسال ۱۳۲۷ ه بدانجا ماند و سپس بسوریا و از آنجا به آستانه رفت و جریده هفتگی الحضاره را منتشر کرد در جنگ بین المللی اول دستگیر شد و در دیوان عالی کشور محاکمه و محکوم باعدام گردید از تالیفات او است رساله فی الفقه و التصوف و کتاب خدیجه ام المومنین
فرهنگ اسم ها
معنی: بنده، پروردگار، ستوده، بنده ی خدای ستوده، ( اَعلام ) نام دو تن از شاهان عثمانی، ) عبدالحمید اول: سلطان عثمانی [، قمری] که علیرغم انعقاد پیمان صلح با روسیه، نتوانست مانع زیاده طلبی آن شود و بار دگر جنگ آغاز شد، ) عبدالحمید دوم: سلطان عثمانی [، قمری]، که به یاری ترکهای جوان بر سرکار آمد و نظام پارلمانی را پذیرفت ولی سال بعد آن را تعطیل کرد، در جنگ با روسها شکست خورد، امپراتوری عثمانی تجزیه شد و بخشهای زیادی از آن استقلال یافت، کشتار ارمنیان [، قمری] در زمان او صورت گرفت، بر اثر انقلاب برکنار شد، بنده پروردگار ستایش شده، نام دو نفر از پادشاهان عثمانی
جملاتی از کلمه عبدالحمید
صدر همه عالم عبدالحمید آن به محل عالی و دولت سنی
بود عبدالحمید آنکس که محمود بود اخلاقش از خلاق ذیجود