صلوه

لغت نامه دهخدا

( صلوة ) صلوة. [ ص َ لات ْ ] ( ع اِ ) رجوع به صلاة شود.
صلوة. [ ص َ لات ْ ] ( معرب، اِ ) کنیسه جهودان است و اصل آن در عبرانی صلوتااست. ج، صلوات. ( منتهی الارب ). رجوع به صلوات شود.
صلوة. [ ص َ ل َ وات ْ ] ( ع اِ ) درود. رجوع به صَلَوات شود.

فرهنگ فارسی

درود

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی صَلُّوهُ: اورا داخل کنید - اورا در مسیر جهنم قرار دهید(اصل کلمه صلو به معنای پیروی است، و صالی جحیم به معنای دنبالهرو جهنم است، به طوری که هر جا راه جهنم را سراغ داشته باشد به آنجا برود و عمل دوزخیان را مرتکب شود)
معنی صَلَوَاتِهِمْ: نمازهایشان ( صلوة در اصل به معنای دعا است)
معنی صَّلَوٰةِ: نماز( صلوة در اصل به معنای دعا است)
معنی صَلَوَاتِ: دعاها- نمازها ( صلوة در اصل به معنای دعا است)
معنی صَلَّیٰ: نماز خواند( صلوة در اصل به معنای دعا است)
معنی لَا تُصَلِّ: نماز نگزار((صل از صلوة و به معنای دعا است)
معنی صَلُّواْ: درود فرستید - دعا کنید (طلب خیر کنید)(صل از صلوة و به معنای دعا است)
معنی یُصَلُّونَ: درود می فرستند - دعا می کنند (طلب خیر می کنند)(از صلوة و به معنای دعا است)
معنی یُصَلِّی: درود می فرستد - طلب خیر می کند- دعا می کند - نماز می خواند ( از صلوة و به معنای دعا است)
ریشه کلمه:
صلی (۲۵ بار)ه (۳۵۷۶ بار)

جمله سازی با صلوه

گر صلوه همه کس برطرف کعبه بود کعبه استاده کنون برطرف او بصلات
آنکه در حین صلوه از مال خوددادی زکوه جز علی را کس نمیدانم بنص انما
همان مدبر عالم که از تو خواست صلوه مگر نخواسته است از تو صلت ارحام
وز صلوه حج اگر جوئی مراد مقصد از تحریم و احرامش علی است
بدرنا مثل خطیب امنا فی یوم عید فاصطفینا حول بدر فی صلوه اقتدینا
نمازی کان به حق دین را ستون‌ست یقین می‌دان صلوه دائمون‌ست