صداغ

لغت نامه دهخدا

صداغ. [ ص ِ / ص ُ ] ( ع اِ ) داغی است که بر صدغ شتر کنند. ( منتهی الارب ). داغ که بر روی اشتر نهند. ( مهذب الاسماء ). داغی که میان دنبال چشم و گوش نهند بر درازا. ( بحر الجواهر ).

فرهنگ فارسی

داغی است که بر صدغ شتر کنند

جمله سازی با صداغ

💡 قدمی ز خود برون نه بریاض عشق کآنجا نه صداغ نفحه گل نه جفای خار باشد