شوریده کار

لغت نامه دهخدا

شوریده کار. [ دَ / دِ ] ( ص مرکب ) پریشان کار. ( از آنندراج ). آنکه کارهای وی درهم باشد. ( ناظم الاطباء ):
بحکم آنکه بس شوریده کارم
چو زلف خود دلی شوریده دارم.نظامی.|| ( اِ مرکب ) کار نابسامان و آشفته و مختل و درهم: شوریده کاری در پیش داریم و صواب رفتن به هرات بود و با آن قوم صلحی نهادن. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 633 ). التخاخ، ایتلاخ؛ شوریده شدن کار. ( تاج المصادر بیهقی ). التباس؛ شوریده شدن کار. ( زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ).

فرهنگ عمید

آشفته کار، ویژگی کسی که کارهایش درهم وبرهم و نامنظم باشد.

فرهنگ فارسی

( صفت ) آن که کارهایش در هم و برهم باشد آشفته کار.

جمله سازی با شوریده کار

چون با سر زلف توست، کار من شوریده کار من اگر دارد، پیچی و خمی شاید
سرگشته و شوریده کار خویشیم صیاد نه ایم و هم شکار خویشیم
ترا شراب زخم خانه ی الست دهند از آن که مستی شوریده کار و خیره سری
بهر کجا که روم آب دیده می بینم که دامن من شوریده کار می گیرد
فرو رفت بر هرزه شوریده کار از آن گه که گردِ جهان بر دوید
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال ورق فال ورق فال رابطه فال رابطه فال شمع فال شمع