شب خیزی

لغت نامه دهخدا

شب خیزی. [ ش َ ] ( حامص مرکب ) عمل شبخیز.برخاستن در شب جهت عبادت و جز آن. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

برخاستن در شب برای عبادت.

فرهنگ فارسی

عمل شبخیز برخاستن در شب در جهت عبادت و جز آن.

جمله سازی با شب خیزی

به شب خیزی بلند آوازه گشته به ذکر از خواب خوش شبها گذشته
حاصل از محراب و شب خیزی و ذکر این بس که من هر شبی تا روز بزم افروز رندانم چو شمع
عادتت کمزنی و شب خیزی روشت بخشش و گهر ریزی
سالها شد که ز شوق مه روی تو چو شمع منِ دل سوخته را داعیهٔ شب خیزی ست