شاه خراسان
فرهنگ فارسی
جمله سازی با شاه خراسان
گرفت آوازهٔ کوس مخالف طینتان دیگر از آن روزی که گیتی نوبت شاه خراسان زد
کی روا دار شود شاه خراسان جهان گر چکد خون دل از دیده بدامان غریب
زلطف حضرت شاه خراسان چشم آن دارم که جویا را ز فیض خاک مشهد آبرو بخشد
بالش از مه بستر از خورشید رخشان باشدت چون غلام درگه شاه خراسان بینمت
ماه مدنی شاه خراسان که ز نورش شد مطلع خورشید قدم کشور رابع
علی رضا که گلی از بهار کشمیر است مدام شاه خراسان نگاهبان بادش