سلکک

لغت نامه دهخدا

سلکک. [ س ِ ک َ ] ( اِ مصغر )مصغر سلک است که ناودان باشد. ( برهان ) ( آنندراج ).

فرهنگ عمید

ناودان کوچک.

جمله سازی با سلکک

فی الجمله منتصف شوال سنه ثلث و اربعین و اربعمایه از بصره بیرون آمدیم و در زورق نشستیم از شهر ابله تا چهار فرسنگ که می‌آمدیم از هر دو طرف نهر باغ و بستان و کوشک و منظر بود که هیچ بریده نشد و شاخه‌ها از این نهر به هر جانب باز می‌شد که هر یک مقداری رودی بود. چون به شاطی عثمان رسیدیم فرود آمدیم برابر شهر ابله و آن جا مقام کردیم، هفدهم در کشتی بزرگ که آن را بوصی می‌گفتند نشستیم و خلق بسیار از جوانب که آن کشتی را می‌دیدند دعا می‌کردند که: «یا بوصی سلکک الله تعالی».
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال قهوه فال قهوه فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال شمع فال شمع