سترنده

فرهنگ عمید

۱. تراشنده.
۲. زداینده، پاک کننده.
۳. محو کننده.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - تراشیده ( موی و غیره ). ۲ - پاک کننده زداینده. ۳ - محو کننده زایل کننده.

جمله سازی با سترنده

و معنی عفو درگذارنده گناهان است و سترنده عیب عذر خواهان، و ناپیدا کننده جرم اوّاهان. اجابت این دعا آنست که رب العزة گفت «وَ یَعْفُوا عَنِ السَّیِّئاتِ».
آن عفو سترنده است گناهان این عفو کننده را، و قیل کفّارة لجنایة هذا الجانی فلا یقتصّ منه، عفو این مدّعی کفّارتست جنایت این کشنده را یا زنده را، یعنی درین گیتی.