خوش صورت

لغت نامه دهخدا

خوش صورت. [ خوَش ْ / خُش ْ رَ ] ( ص مرکب ) خوش شکل. خوشگل. خوبروی. زیباروی: ناگاه دو مرغ دیدم بغایت خوش صورت که از هوا درآمدند. ( قصص الانبیاء ).

فرهنگ عمید

خوبرو، زیبا، خوشگل.

فرهنگ فارسی

خوش شکل خوشگل

جمله سازی با خوش صورت

دختر خوش صورت معنی گرو برده هم از معنی لیل گرو
گر همچو کسان زشت منظر خوش صورت و خوش سیر نباشد
بر سر کوی تو جان را خوشی خواهم داد زان که خوش صورت و خوش سیرت و خوش سیمایی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشق فال عشق فال احساس فال احساس فال مکعب فال مکعب فال ای چینگ فال ای چینگ