خالدی، یکی از خاندانهای قدیمی و معتبر فلسطین، در بیتالمقدس ساکن است. اجداد این خاندان از بنیمخزوم، که شاخهای از تبار بنیمرّه قریش به شمار میروند، بوده و نسب آنها به خالد بن ولید مخزومی، صحابی بزرگ اسلام، میرسد. به احتمال زیاد، آنها پیش از اشغال بیتالمقدس توسط صلیبیان به این منطقه مهاجرت کرده و در روستایی به نام دیر ساکن شدند. به همین دلیل، نیاکانشان از حدود پنج قرن پیش به نام دیری شناخته میشوند. معروفترین فرد این خاندان، محمد بن عبدالله شمسالدین، قاضیالقضات مصر بود که در سال 837 هجری قمری درگذشت. پس از او، فرزندان و نوادگانش نیز به عنوان قضات حنفیه به فعالیت خود ادامه دادند. در دوران حکومت عثمانی، قضات حنفیه در بیتالمقدس بهطور نسل به نسل از میان اعضای خاندان دیری منصوب میشدند. با شروع قرن یازدهم، این خاندان مسئولیت ریاست کُتّاب دادگاه شرع بیتالمقدس را که مهمترین مقام دینی آن زمان به شمار میرفت، بر عهده گرفتند. همچنین از نیمه دوم قرن سیزدهم، ریاست شهرداری بیتالمقدس نیز به آنها واگذار شد و مناصب دادگاههای شرع بهطور مداوم به افراد این خاندان منتقل میشد. بهطوری که تا پایان جنگ جهانی اول، مناصب دادگاههای شرع در دست خالدیها بود. در حمله ناپلئون در اوایل قرن سیزدهم/ نوزدهم و همچنین در حمله بریتانیا در جنگ جهانی اول، خالدیها با عثمانیها همپیمان بودند.
خالدی
لغت نامه دهخدا
خالدی. [ ل ِ ] ( اِخ ) محرف و مصحف کلمه «کرد» است. رشید یاسمی در تاریخ کرد چنین آرد: بعضی از محققان جدید کرد را تحریف خالدی شمرده اند چه در قرن نهم قبل از میلاد در «وان » دولتی تشکیل شد بنام هالد یا ( خالدی ) که آشوریان آنها را «اورارتو» و «اوراشتو» گویند و در عبری «اراراط» نامند و یونانیان «الارودی » و «خالدوی » و «خالد ایوی » ذکر کنند. این دولت تا قرن ششم قبل از میلاد باقی بود بعد از آنکه ارامنه پیدا شدند خالدی ها پراکنده شده به کوهستانها رفتند. ( کتاب کوروپدی گزنفون ج 3 فصل 3 - 1 ). در نواحی شمال دریاچه ٔوان آثار این قوم موجود است و در نزدیکی طرابوزان نقطه ای به اسم خالد در عهد دولت بیزانس بود و شهر خلاط[ اخلاط ] نیز حاکی از نام آنان است حتی در طرف قفقاز هم نام این طایفه هست و سنگ معروف کله شین در مرز ایران از این دولت است. باری بعضی از محققان مثل رایسکه گفته اند: «خالدی و کردی و کورتی و گردیای همه یکی است ». تیکلات پیلسر آشوری در استوانه ای که به یادگار گذاشته نام طایفه قورطیه ( کورتی ) را که در کوهستان آزو بوده اند و جزو طوایفی که به اطاعت خود آورده ذکر میکند. ( از تاریخ کرد رشید یاسمی صص 93 - 92 ).
خالدی. [ ل ِ ] ( اِخ ) نام تیره ای است از ایل کلهر که دارای دوهزار خانوار میباشد. شغل آنها تربیت اغنام و احشام است. ( از جغرافیای سیاسی کیهان ص 61 ).
خالدی. [ ل ِ ] ( اِخ ) نام شاعری بوده است از ولایت حصار شادمان و به شهر هرات به جهت تحصیل آمد و مدت مدید سبق خواند و بسیار باصلاحیت است. همانا از اولاد خالدبن ولید است. از اوست این مطلع:
مترس از تن خاکی بوقت کشتن من
اگر به تیغ تو گردی رسد به گردن من.
( از ترجمه مجالس النفائس امیر علیشیر نوائی لطائف نامه ص 120 ).
خالدی. [ ل ِ ] ( اِخ ) ابوبکر محمدبن هاشم بن وعلة. وی یکی از سخن سرایان بوده و غالباً در نظم اشعار با برادر خود ابوعثمان سعیدبن هاشم بن وعلة خالدی مشارکت میکرده است. از این جهت این دو را «الخالدیان » میگویند. و هر دو از خواص سیف الدوله حمدانی بوده اند. موطنشان قریه خالدیّه از قراء موصل است. وفات ابوعثمان در حدود 400 هَ. ق. و برادرش در 386 هَ. ق. اتفاق افتاد. ابوعثمان به قوت حافظه معروف بوده است. ابوبکر میگفت: من هزار افسانه از حفظ دارم و هر افسانه نزدیک صد ورقه. ابوعثمان شعر خود و برادر خویش را گرد کرده است و ظاهراً جوانی موسوم به «رشاء» نیز بار دیگر دیوان آن دو را نزدیک هزار ورقه مرتب ساخته است و کتبی که خالدیان با هم نوشته اند از این قرار است: «حماسة شعر المحدثین » و «کتاب فی اخبار ابی تمام و محاسن شعره » و «اخبار الموصل » و «فی اخبار شعر ابن الرومی » و «اختیار شعر البحتری » و «اختیار شعر مسلم بن الولید». برای شرح حال بیشتر این دو برادر رجوع به یتیمة الدهر ج 1 و فوات الوفیات ج 1 صص 179 - 173 و ج 2 ص 171 و الفهرست ابن الندیم و نامه دانشوران ج 1 ص 431 و 428 و حدائق السحر رشیدو طواط چ عباس اقبال ص 125 و اعلام زرکلی ص 374 شود.
فرهنگ فارسی
دانشنامه آزاد فارسی
خالْدی
در اساطیر اورارتوها، خدای اعظم که به اتفاق تئیس پاس، خدای رعد و آرتی نیس، خدای آفتاب، گروه سه گانۀ خدایان را تشکیل می داد. او در معبدی مرکب از ۴۶ خدای فرعی، که عمدتاً خدایان بومی بودند، بالاترین مقام را داشت.
جملاتی از کلمه خالدی
این عکس در ۱۳ می ۱۹۴۵ در مجله اوگونیوک منتشر شد. با اینکه عکاسان بسیاری از پرچم های روی پشت بام عکس گرفتند، تنها عکس خالدی پرآوازه شد.
خاک بطحا خالدی دیگر بزای نغمه توحید را دیگر سرای