ذات اوهام. [ ت ُ اَ ] ( اِخ ) نام موضعی نزدیک سرندیب که گرشاسب با مهراج آنگاه که بتسخیر سرندیب رفتند یکهفته بدانجا مقام کردند: بیک هفته آنجاش آرام بود کجا نام او ذات اوهام بود.اسدی.
فرهنگ فارسی
نام موضعی نزدیک سرندیب که گرشاسب با مهراج آنگاه که بتسخیر سرندیب رفتند.
جمله سازی با ذات اوهام
به یک کوهشان جای آرام بود کجا نام او ذات اوهام بود