بکتاش

بکتاش

بکتاش یکی از شخصیت‌های مهم و تاثیرگذار در تاریخ و فرهنگ ایران و همچنین در ادبیات فارسی محسوب می‌شود. او به عنوان یک شاعر و عارف، آثارش را با اندیشه‌های عمیق و فلسفی به رشته تحریر درآورده است. وی در زمانه‌ای زندگی می‌کرد که شرایط اجتماعی و فرهنگی به شدت متغیر بود و او توانست با استفاده از شعر و نثر، دیدگاه‌های خود را در مورد زندگی، عشق و معنویت بیان کند. آثار او نه تنها به زیبایی‌های زبانی و ادبیات غنی او اشاره دارد، بلکه حاوی پیام‌های عمیق انسانی و اجتماعی نیز هست. او با استفاده از نمادها و تمثیل‌های خاص، مفاهیم پیچیده را به ساده‌ترین شکل ممکن به مخاطب منتقل می‌کند. در واقع، بکتاش به نوعی پل ارتباطی میان گذشته و حال است و با آثارش، نسل‌های مختلف را به تفکر و تعمق در مورد مسائل انسانی و جهانی دعوت می‌کند. از این رو، مطالعه و بررسی آثار بکتاش می‌تواند به درک بهتر ما از فرهنگ و ادبیات ایرانی کمک کند و ما را به چالش‌های فکری و روحی جدیدی سوق دهد. او با پیوند زدن عشق و عرفان، فضایی را ایجاد کرده که خوانندگانش می‌توانند در آن به جستجوی معانی عمیق‌تری از زندگی بپردازند و از تجارب انسانی خود بهره‌مند شوند. این ویژگی‌ها باعث می‌شود تا بکتاش به عنوان یک شخصیت فرهنگی و ادبی برجسته در تاریخ ایران ماندگار بماند و همچنان الهام‌بخش نسل‌های آینده باشد.

لغت نامه دهخدا

بکتاش. [ ب َ / ب ِ ] ( فعل امر ) از مصدر بکتاشیدن، امر بر خرامیدن و جلوه کردن باشد، یعنی بخرام و جلوه کن. ( برهان ) ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ) ( مؤید الفضلاء ). || ( اِ ) بن گوش. ( مؤید الفضلاء ).
بکتاش. [ ب َ ] ( ترکی، اِ )بزرگ ایل و طایفه. ( انجمن آرا ). || هریک از خادمان یک امیر. ( فرهنگ فارسی معین ):
چه خوش گفت بکتاش با خیل تاش
چو دشمن خراشیدی ایمن مباش.سعدی ( از انجمن آرا ).و رجوع به بگتاش شود.
بکتاش. [ ب َ] ( اِخ ) نام یکی از پادشاهان خوارزم و گویند به این معنی ترکی است. ( برهان ) ( از غیاث ) ( ناظم الاطباء ) ( ازشرفنامه منیری ). و رجوع به بگتاش شود:
بر قیاس شاه مشرق کار سلان خان سخاست
دیدن بکتاش و بغرا برنتابد بیش از این.خاقانی.
بکتاش. [ ب َ ] ( اِخ ) نام پهلوانی دلیر که شیخ سعدی در گلستان از وی ذکر می کند. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به بگتاش شود.
بکتاش. [ ب َ ] ( اِخ ) نام غلام حارث بن کعب قزداری بوده که رابعه بنت کعب که زنی عارفه بود، به وی علاقه پیدا کرد و حارث برادر رابعه که حکومت بلخ داشته پس از اطلاع، خواهر خود را کشت و بکتاش نیز حارث را کشت و خود را نیز بر سر قبر رابعه بخنجر هلاک کرد و این حکایت علی الاجمال در الهی نامه ٔشیخ عطار منظوم است. هدایت صاحب انجمن آرا نیز آن قصه را بسطی داده و منظوم کرده و بکتاش نامه و گلستان ارم نام نهاده است. ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ).
بکتاش. [ ب َ ] ( اِخ ) نام مردی بود از اهل خراسان صاحب کمالات نفسانی و روحانی و در بلاد روم با عثمان بک جد امجد سلاطین سلسله عثمانیه رابطه داشته. طریقه فقر بکتاشیه به او منسوب است. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). رجوع به بکتاشیه شود.
بکتاش. [ ب َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان مرحمت آباد بخش میاندوآب شهرستان مراغه. سکنه آن 1267 تن. آب از زرینه رود و چاه. محصول آنجا غلات، چغندر، کشمش، بادام و کرچک. شغل اهالی آن زراعت و جاجیم بافی. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

فرهنگ معین

(بَ ) (اِمر. ) ۱ - هر یک از خادمان یک امیر. ۲ - بزرگ ایل و طایفه.

فرهنگ عمید

۱. هریک از خادمان یک آقا یا امیر.
۲. بزرگ ایل و طایفه.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- هر یک از خادمان یک امیر. ۲- بزرگ یک دسته بزرگ ایل.
ده از دهستان مرحمت آباد بخش میاندو آب شهرستان مراغه. آب از زرینه رود و چاه. محصول: غلات چغندر کشمش بادام و کرچک. شغل: زراعت و جاجیم بافی.

فرهنگ اسم ها

اسم: بکتاش (پسر) (ترکی) (تلفظ: baktāš) (فارسی: بَکتاش) (انگلیسی: baktash)
معنی: بزرگ ایل و طایفه، ( در قدیم )، فرمانده ی یگ گروه، بزرگ ایل، هر یک از خادمان و همراهان یک امیر، نام یکی از پادشاهان خوارزم

جملاتی از کلمه بکتاش

زن جولا چو برکشد بکتاش باز وجدان بدو زند شاباش
گر نداری رو ز درگاه قدر چاکر اینانج یا بکتاش باش
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مکعب فال مکعب فال راز فال راز فال احساس فال احساس فال تاروت فال تاروت