این واژه به عنوان نشانه نفی و سلب در زبان فارسی به کار میرود و معمولاً بر روی اسمها قرار میگیرد تا آنها را به صفت تبدیل کند. برای مثال، کلماتی مانند بیکار از این قاعده پیروی میکنند. همچنین این واژه میتواند به معنای بدون باشد و در تشکیل قیدهای مرکب نیز نقش داشته باشد. در لهجه گنابادی، این واژه به معنای دعوت به آمدن است. این واژه به شکل بیائید یا تشریف بیاوردید به کار میرود و به نوعی یک تعارف برای دعوت مهمانان به خانه است، به ویژه زمانی که آنها در درب منزل قرار دارند. از طرف دیگر، این واژه در زبان باستان ممکن است معانی مفعولی نیز داشته باشد و به عنوان پسوند در القاب پیامبران دیده شود. همچنین برخی از اصطلاحات خاص نیز با این پیشوند ترکیب شدهاند. این تنوع در کاربرد این واژه، نشاندهندهی غنای زبانی و فرهنگی فارسی است که در حوزههای مختلف اجتماعی و مذهبی نیز نمود پیدا میکند.
بی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. (حرف اضافه ) [مقابل با] بدونِ: من بی او جایی نمی روم، بی تو ای سرو روان با گل و گلشن چه کنم / زلف سنبل چه کشم عارض سوسن چه کنم (حافظ: ۶۹۰ ).
فرهنگ فارسی
۱ - علامت نفی و سلب است که بر سر اسم در آید و کلمه را صفت سازد ( معنی صفت منفی دهد ): بیچاره بیخرد بیریا بیزور بیکار. ۲ - گاه بر سر اسمی در آید و قید مرکب سازد: بی شک بی شبهه بی گفتگو.
از (( ب و ی ) ) مشابه شدن ٠ غیر خود را در کردار ٠ مشابه شدن ٠
دانشنامه عمومی
دانشنامه اسلامی
معنی لَا تُشْمِتْ بِیَ ﭐلْأَعْدَاءَ: مرا دشمن شاد نکن
معنی أَثَاماً: سزا-مجازات - کیفر سخت
معنی أَثْخَنتُمُوهُمْ: بسیار آنها را کشتید- برآنها غلبه کردید - آنان را از قدرت و توان انداختید (کلمه اثخان به معنای بسیار کشتن، و غلبه و قهر بر دشمن است. کلمه ثِخَن به معنی غلظت و بی رحمی است و اثخان کسی به معنی بازداشتن و مانع حرکت وجنبش او شدن است مثلاً با کشتن او. د...
معنی أَثَرِ: اثر-جای پا
معنی أَثَرْنَ: زیر ورو کردند-برپا نمودند
معنی أَثَرِی: در پی من
معنی أَثْقَالاًَ: بارهای سنگین
معنی أَثْقَالَکُمْ: بارهای سنگینتان
معنی أَثْقَالَهَا: بارهای سنگینش
معنی أَثْقَالَهُمْ: بارهای سنگینشان
معنی أَثْقَلَت: آن زن سنگین شد
معنی أَثْلٍ: نام گیاهی بی میوه(طرفاء)
معنی أَثُمَّ: آیا بعد از
ریشه کلمه:
ب (۲۶۴۹ بار)ی (۱۰۴۴ بار)
ویکی واژه
گاه بر سر اسم درآید و قید مرکب سازد: بیشک، بیگفت و گو.
بیِّ: در گویش گنابادی یعنی بیائید، تشریف بیاوردید، یک تعارف برای مهمان کردن کسی یا خانواده ای برای آمدن به خانه برای مهمانی یا آمدن به درون خانه است زمانی که دم در هستند.
عدد یک، یکبار، یکدفعه، یا یکباری، یکدفعهای.
بی ممکن است در زبان معیار باستان مفاهیم مفعولی هم داشته و همچنین پسوند القاب پیامبران اوللامر مانند نبی، یا نابی نیز بود؛ برخی اصطلاحات فرقهای مانند بابی و وهابی مزیین به بی هستند.
جمله سازی با بی
اخبار انبیا که سراسر شنیده یک یک بیان حسن خصال محمد است
حجله سور است کار باب سعادت را در او نوعروس کشوری هر گوشه کابین بستهاند
یکدم نرود عمر که بی غصه نشینم تا رفته غم از دل غم دیگر به کمین است