سودا یکی از چهار خلط اصلی در طب سنتی است. پزشکان سنتی بر این باورند که غلبه خلط آن در بدن میتواند منجر به بروز مشکلاتی نظیر لاغری، تیرگی پوست، غلظت خون، مالیخولیا، سوزش معده، اشتهای کاذب و غیره شود. همچنین باید توجه داشت که این واژه نباید با معنای رنگ سیاه آن اشتباه گرفته شود، هرچند که این دو واژه ریشه مشترکی دارند. افراد سوداوی معمولاً دارای پوستی تیره، قفسه سینه کوچک و عضلات محکم و کوچک هستند. از نظر روانی، این افراد معمولاً فرمانبردار و مصمم به نظر میرسند. در متون پزشکی توصیه شده که سربازان جنگها از میان افراد سوداوی انتخاب شوند. همچنین به نوشیدنیای اطلاق میشود که به آن آب گازدار یا آب کربناته نیز گفته میشود. این نوع آب، حاوی کربن دیاکسید حل شده تحت فشار است و یکی از مواد اولیه برای تهیه نوشابههای گازدار به شمار میرود. معمولاً این واژه با آب میوه یا نوشیدنیهای الکلی ترکیب و مصرف میشود. در ایران، کارخانه زمزم یکی از تولیدکنندگان مجاز آن است.
سودا
لغت نامه دهخدا
سودا. [ س َ ] ( ع ص ) سیاه. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ).
- سودا بر سر زدن؛ مرادف زیر کردن سیاهی. ( آنندراج )
فرهنگ معین
(سُ ) [ انگ. ] (اِ. ) آب دارای گاز کربنیک.
(سَ یا سُ ) [ ع. سوداء ] (ص. ) ۱ - مؤنث اسود، سیاه. ۲ - یکی از اخلاط چهارگانه که جای آن طحال است. ۳ - وسواس. ۴ - مالیخولیا، وهم. ۵ - هوی و هوس. ۶ - عشق.
فرهنگ عمید
۱. (طب قدیم ) از اخلاط چهارگانۀ بدن.
۲. (طب قدیم ) مرض مالیخولیا، فساد فکر، خیال بافی.
۳. [قدیمی، مجاز] عشق.
۴. (طب قدیم ) جنون.
۵. [قدیمی، مجاز] هوا و هوس: روزی تر و خشک من بسوزد / آتش که به زیر دیگ سوداست (سعدی۲: ۳۲۹ ).
۱. نوشابۀ گازدار حاوی گازکربنیک.
۲. مادۀ قلیایی سفیدرنگ، بی بو و تلخ که در صنایع شیشه سازی و مواد غذایی به کار می رود، آب سودا.
فرهنگ فارسی
۱ - ( صفت ) مونث اسود سیاه. ۲ - یکی از اخلاط چهار گانه که مقر آن طحال است. ۳ - مالیخولیا وسواس. ۴ - خیال فاسد. ۵ - دلگیر ی ملالت. ۶ - هوی و هوس میل شدید. ۷ - عشق. یا سر ( به کسر اول و تشدید یا تخفیف دوم ) و سودائ. اسرار و اندیشه های باطن: ای که انکار کنی عالم درویشانرا - تونه ( چه ) دانی که سودا و سر است ایشانرا ? ( بدایع سعدی چاپ کاویانی ص ۳ ) توضیح بعضی سر و سودا به فتح سین اول خوانند و صحیح نیست: جانم ز سر کون بسودا در اوفتاد دل زو سبق ببرد و بغوغا در اوفتاد ( عطار ) یا سودائ دل ( قلب ) دانه دل سویدای قلب.
سیاه خرید و فروخت
فرهنگ اسم ها
معنی: فکر، خیال، شور و شوق، علاقه ی شدید به کسی یا چیزی، عشق، سودا
جملاتی از کلمه سودا
سودای میان تهی ز سر بیرون کن وز ناز بکاه و در نیاز افزون کن
زمین تا آسمان دود سیاهست سیه پوشید سودا ای افندی
بعد ازین جان من و سودای او گر برآید بر من از عشقش نکوست