بوق یکی از سازهای بادی قدیمی در ایران است که در اشکال و اندازههای متنوعی ساخته میشود و برخی از نمونههای آن هنوز هم مورد استفاده قرار میگیرد. این ساز کاربردهای مختلفی داشته و در مکانهایی مانند نقارهخانهها، میدانهای جنگ، مراسم عزاداری و حمامها نواخته میشده است. وظیفه اصلی بوق، خبررسانی و انتقال پیام از طریق نشانهها و صداهای خاص بوده است. این ساز در انواع مختلف و از مواد گوناگونی مانند مس، برنج، آلیاژهای مشابه، شاخ و صدف ساخته میشده است. شیپور نیز یکی از انواع بوق به شمار میآید. یک وسیله نقلیه، دستگاهی است که برای تولید صدا به منظور هشدار دادن به دیگران درباره نزدیک شدن یا حضور وسیله نقلیه به کار میرود. اتومبیلها، کامیونها، کشتیها و قطارها به موجب قوانین ملزم به استفاده از بوق هستند. همچنین، در بسیاری از حوزههای قضایی، دوچرخهها نیز موظف به داشتن یک وسیله هشدار دهنده صوتی هستند، هرچند این قانون در همه جا یکسان نیست و دستگاه مورد استفاده همیشه لزوماً این دستگاه نمیباشد.

بوق
لغت نامه دهخدا
بوق. ( ع اِ ) سفیدمهره باشد و آن چیزی است که حمامها و آسیاها و هنگامه ها نوازند. ( برهان ). نای است بزرگ که نوازند. ج، ابواق و بیقان. نای مانندی که آسیابانان دمند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( المنجد ). صور. ( مهذب الاسماء ). کرنای. ( دهار ). شبور. ( دهار ). بوری. ( زمخشری ). ازعربی، از لاتینی «بوکسینا» ( صور، نفیر ) و «تفس ». ( از حاشیه برهان چ معین ). چیزی باشد از مس مانند شهنایی که از آن آواز مهیب و مکروه برمیآید و بهندی بهیر گویند و آنچه در برهان نوشته که بوق، نام مهره سفید است که بهندی سنگهه گویند، درست نیست. ( غیاث ). چیزی است مجوف مستطیل که در آن دمند و نوازند. ج، ابواق، بیقان و بوقات. و منه: زمر النصاری زمرت فی البوق. ( از اقرب الموارد ). بوغ. معرب لاتینی بوکسینا. صور. نفیر. یکی از آلات ذوات النفخ. نوع قدیمی آن از شاخ بوده و بعد آنرا از استخوان و فلز ساختند و آن برای تقویت صدای شخص نیز بهنگام مکالمه از مسافت دور بکار برند. نفیر. ج، ابواق، بوقات. ( فرهنگ فارسی معین ): و مال این ناحیت سپیدمهره است که آنرا چون بوق بزنند. ( حدودالعالم )
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. [قدیمی] شاخ میان تهی.
فرهنگ فارسی
( اسم ) چادر بزرگی باشد که رختخواب در آن بندند.