در روانشناسی به ارتباطات روانی میان مفاهیم، رویدادها یا حالات ذهنی اشاره دارد که معمولاً از تجربیات خاص نشأت میگیرند. این مفهوم در چندین مکتب فکری روانشناسی، از جمله رفتارگرایی، تداعیگرایی روانکاوی، روانشناسی اجتماعی و ساختارگرایی مورد بررسی قرار میگیرد. ریشههای این ایده به افلاطون و ارسطو برمیگردد، بهویژه توجه آنها به پدیده جانشینی خاطرات. همچنین فیلسوفانی چون جان لاک، دیوید هیوم، دیوید هارتلی و جیمز میل نیز به این مفهوم پرداختهاند. در روانشناسی مدرن، جایگاه آن در زمینههایی مانند حافظه، یادگیری و مطالعه مسیرهای عصبی دوباره مورد توجه قرار گرفته است. مدعی بودن دو نفر نسبت به یک موضوع را تداعی مینامند. این اصطلاح در مباحث قضائی مورد بحث قرار گرفته است. در دعاوی، گاهی یکی از طرفین ادعایی دارد و طرف مقابل آن را انکار میکند بدون اینکه خود ادعایی مطرح کند. این وضعیت در اکثر دعاوی رایج است. اما در برخی موارد، هر دو طرف مدعی هستند؛ به عنوان مثال، اگر شخصی بخشی از خانهاش را به دیگری اجاره دهد. پیش از اینکه مستأجر در خانه سکونت کند، بین آن دو در مورد تعیین بخش اجارهای اختلافی به وجود میآید. موجر ادعا میکند که بخش غربی را اجاره داده، در حالی که مستأجر مدعی است که قسمت شرقی خانه مورد اجاره است. در این حالت، هر یک از طرفین مدعی اجاره بخشی از خانه و منکر اجاره بخش دیگر هستند. در اینجا، دو طرف دعوا متداعیان و دعوای آنها تداعی نامیده میشود.
تداعی
لغت نامه دهخدا
تداعی. [ ت َ ] ( ع مص ) پیش آمدن دشمن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). || جمع شدن بر کسی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). جمع شدن قوم بر کسی وبه دشمنی برخاستن با وی. || لاغر شدن یا مردن شتر فلان. || محاجّه کردن. ( اقرب الموارد ). || چیستان گفتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || خواستن چیزی را. ( اقرب الموارد ). || شکسته شدن و ویران گردیدن دیوار. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). تَداعَت ِالجُدران ُ؛ انقضَّت ْ و تهادَمَت ْ و قیل بلیت و تصدعت من غیر ان تسقط. ( اقرب الموارد ). || یکدیگر را خواندن. ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به تداعی معانی شود. || ویران کردن: تداعیناعلیهم الحیطان َ من جوانبها؛ یعنی دیوارها را از اطراف، به روی ایشان ویران کردیم. ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. [قدیمی] یکدیگر را خواندن و گرد آمدن.
۳. به یاد آوردن.
* تداعی معانی: از یک معنی به معنی دیگر پی بردن، به یاد آوردن یک معنی توسط معنی دیگر.
فرهنگ فارسی
۱-( مصدر )هم را خواندنیکدیگر را خواندن. ۲- با هم دعوا کردن. ۳- ( اسم ) هم خوانی. جمع: تداعیات. یا تداعی معانی. پی بردن از معنیی بمعنی دیگر بیاد آوردن مفهومی بوسیل. مفهوم دیگر.
پیش آمدن دشمن یا جمع شدن بر کسی جمع شدن قوم بر کسی و بدشمنی برخاستن با وی لاغر شدن یا مردن شتر فلان یا محابه کردن یا چیستان گفتن یا خواستن چیزی را ٠
فرهنگ اسم ها
اسم: تداعی (دختر) (عربی) (تلفظ: tadaei) (فارسی: تَداعی) (انگلیسی: tadaei)
معنی: یادآوری و بخاطر آوردن در ذهن