جهیزیه به مجموعه وسایل و لوازم مورد نیاز برای زندگی مشترک یک زوج اطلاق میشود که معمولاً توسط خانواده دختر تهیه میشود. این وسایل شامل اقلام مختلفی است که برای شروع زندگی زناشویی ضروری هستند و میتواند شامل موارد زیر باشد:
لوازم خانگی: مانند یخچال، تلویزیون، اجاقگاز، ماشین لباسشویی و غیره.
مبلمان: مانند مبل، تخت خواب، میز و صندلی و دیگر وسایل مبلمان.
لوازم آشپزخانه: شامل ظرفها، قابلمهها، چاقوها و دیگر وسایل آشپزی.
پوشاک و ملزومات شخصی: لباس و وسایل شخصی که ممکن است شامل مواردی مانند ملافه و حوله نیز باشد.
تزئینات: وسایل تزیینی مانند تابلوها، فرشها و دیگر لوازم دکوری.
نکات مهم
در فرهنگهای مختلف، رسم و رسوم مربوط به جهیزیه ممکن است متفاوت باشد. در برخی جوامع، خانواده داماد نیز ممکن است هدایایی برای عروس تهیه کنند. همچنین در برخی از فرهنگها، جهیزیه به عنوان نشاندهنده وضعیت اقتصادی خانواده دختر نیز تلقی میشود و ممکن است فشارهایی را به خانوادهها برای تهیه جهیزیه مناسب ایجاد کند.
مراسم عروسی در ایل بهطور مفصل اجرا میگردد. عروسیها معمولاً بیشتر از ۲ روز طول میکشد که در آن مراسم مختلفی مانند حجله بندان، حمام داماد، حنابندان، جهیزیه کشان،واسونک خوانی و عروس بران (عروس کشان) همراه با مراسم شادی مانند چوب بازی (تَرکه بازی) اجرا میگردد. آنها روز عروسی را با توجه به وضع ستارگان آن چنانکه خود میدانند و به قول آنها سعد و نحس بودن، در نظر میگیرند.
داستان فیلم دربارهٔ زن و شوهری به نام «ضیاء» و «سوری» است که قصد دارند دخترشان را به خانه بخت بفرستند. ضیاء در سیرک کار میکرده و حالا بیکار شدهاست. سوری قصد دارد به دخترش جهیزیهای مفصل بدهد و دخترش را با آبرو به خانه بخت بفرستد. تلاشهای خانواده برای جور کردن جهیزیه وقتی کامل میشود که اهالی محل به کمک آنها آمده و هرکدام تکهای از وسایل زندگی مشترک را به این دو جوان میدهند.
گا در زبان بختیاری و بویراحمدی به معنی گاو است. برخی معتفدند چون پدر دختر به عنوان جهیزیه معولا یک ماده گاو به دخترش میداد، در ازدواج گا به گا در مقابل گاوی که به دخترش داده بود، یک راس گاو به عروسش داده میشد.
مسعود غزنوی سال ۴۲۴ هجری، کسی را فرستاد تا دختر باکالیجار و باج طبرستان را با خود بیاورد. این قاصد در مسیر بازگشت برخی بزرگان گرگان و نیشابور و علما و رجال سیاسی را هم به همراهی خود آورد و دختر باکالیجار هم جهیزیهای گرانبها با خود آورد؛ سلطان مسعود با دیدن این کاروان خلعتی به هریک از همراهان بخشید و یک خلعت هم برای باکالیجار فرستاد.