تدبر

تدبر یک واژه عربی است که به معنای اندیشیدن یا تفکر عمیق است و به فرآیند بررسی و تحلیل عمیق یک موضوع، پدیده، یا متن اشاره دارد. در زبان فارسی نیز به همین معنا به کار می‌رود و به مفهوم تفکر و تأمل در مورد مسائل مختلف، به ویژه در زمینه‌های دینی، فلسفی، یا علمی، استفاده می‌شود.

تدبر به معنای درک عمیق‌تر و بررسی دقیق‌تر است و به عنوان یک عمل مثبت و ضروری در فرآیند یادگیری و شناخت مطرح می‌شود. در متون دینی، به ویژه قرآن، تدبر در آیات الهی و فهم عمیق آن‌ها به عنوان یک فضیلت و امر مهم توصیه شده است.

لغت نامه دهخدا

تدبر. [ ت َ دَب ْ ب ُ ] ( ع مص ) به اندیشه از پی کاری فراشدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). بیندیشیدن. ( دهار ). پس کار اندیشیدن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). اندیشه کردن و حقیقت چیزی دریافتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).به عاقبت کار نگریستن و تفکر کردن در آن. ( از المنجد ) ( از اقرب الموارد ). تبصر و تأمل و تفهم در امری.( از اقرب الموارد ): اءَفلایتدبرون القرآن و لو کان من عند غیراﷲ لوجدوا فیه اختلافاً کثیراً. ( قرآن 82/4 ). اءَفلم یدَّبّروا القول َ ام جاءَهم ما لم یأت ِ آباءَهم الاولین. ( قرآن 68/23 ). و اصل یَدَّبَّروا، یَتَدَبّروا است. ( اقرب الموارد ). عبارتست از نگریستن در پایان کارها و این نزدیک به تفکر است الا اینکه تفکر تصرف قلب است با نگریستن در دلیل و تدبر تصرف آنست با نگریستن در عواقب. ( از تعریفات جرجانی ):...او را پیش خواند و فرمود که پس از تأمل بسیار و استخارت و تدبر و مشاورت، ترا به مهمی بزرگ اختیار کردیم. ( کلیله و دمنه ). شیر... پس از... تدبر... او [گاو] را مکان اعتماد داد. ( کلیله و دمنه ).

فرهنگ معین

(تَ دَ بُّ ) [ ع. ] (مص ل. ) اندیشه کردن.

فرهنگ عمید

۱. اندیشیدن، اندیشه کردن.
۲. در عاقبت کاری اندیشیدن.
۳. چاره اندیشی.

فرهنگ فارسی

اندیشیدن، اندیشه کردن، درعاقبت کاری نگریستن
۱- ( مصدر ) اندیشه کردن نیک اندیشیدن در عاقبت کاری فکرکردن. ۲-( اسم ) ژرف بینی چاره اندیشی. جمع: تدبرات.

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] تدبّر در شی ء یعنی توجّه به عاقبت و پایان و ما ورای آن شی ء و رسیدن به باطن شی ء
تدبر یک واژه قرآنی است و در قرآن کلمه تدبر فقط در مورد قرآن به کار رفته است و انسان به تدبر در قرآن و آیات آن فراخوانده شده است.
برای تفصیل رجوع شود به تدبر در قرآن

ویکی واژه

اندیشه کردن.

جملاتی از کلمه تدبر

بگذر از ذکر و در تذکر کوش فکر را باش و در تدبر کوش
تا شود طبع این تکلف تو به تدبر رود تصرف تو
عشق و تحیر چو به دل جا گرفت عقل و تدبر ره صحرا گرفت

آن خسرو عادل، همت بر آن مقصور گردانید که آن را ببیند و فرمود که مردی هنرمند باید طلبید که زبان پارسی و هندوی بداند، و اجتهاد او در علم شایع باشد، تا بدین مهم نامزد شود. مدت دراز بطلبیدند، آخر برزویه نام جوانی نشان یافتند که این معانی در وی جمع بود، و به صناعت طب شهرتی داشت. او را پیش خواند و فرمود که: پس از تأمل و استخارت و تدبر و مشاورت تو را به مهمی بزرگ اختیار کرده ایم.

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم