دشنام به عنوان یک واژه یا اصطلاح، به عباراتی اطلاق میشود که به نوعی توهینآمیز، بیاحترامی یا تحقیرآمیز به دیگران اطلاق میگردد. این نوع از گفتار نه تنها بر روی روابط اجتماعی افراد تأثیر منفی میگذارد، بلکه میتواند منجر به بروز تنشها و درگیریهای جدی در میان افراد یا گروهها شود. در فرهنگهای مختلف، استفاده از آن ممکن است به دلایل گوناگونی نظیر ابراز خشم، نارضایتی یا حتی بهعنوان ابزاری برای نشان دادن قدرت و تسلط بر دیگران باشد. با این حال، این نوع گفتار همواره با عواقب منفی همراه است. افرادی که به طور مکرر از دشنام استفاده میکنند، ممکن است در ارتباطات خود دچار مشکلاتی شوند و دیگران از آنها فاصله بگیرند. همچنین، دشنام میتواند به عنوان یک رفتار اجتماعی ناپسند تلقی شود که نه تنها شخصیت فرد را زیر سؤال میبرد، بلکه به اعتبار و احترام او در جامعه نیز آسیب میزند. از این رو، ضروری است که افراد در تعاملات اجتماعی خود از زبان محترمانه و مؤدبانه استفاده کنند تا موجب تقویت روابط انسانی و ایجاد فضایی سالم برای گفتگو و همفکری شوند. به طور کلی، پرهیز از دشنام و بیاحترامی میتواند به بهبود کیفیت زندگی اجتماعی و کاهش تنشهای بین فردی کمک شایانی نماید.
دشنام
لغت نامه دهخدا
دشنام. [ دُ ] ( اِ مرکب ) ( از: دش = دژ، بد + نام ) لغةً به معنی اسم بد. در پهلوی، دوشنام، به معنی با نام بد، شهرت بد. ( حاشیه معین بر برهان ). در اصل دشت نام است، دُشت به معنی زشت و نام عبارت از القاب و خطاب. ( غیاث ). نام زشت و فحش و سرزنش و طعنه و بهتان و لعنت. ( ناظم الاطباء ). با لفظ گفتن و کردن و دادن و زدن و فرستادن و کشیدن مستعمل است. ( آنندراج ). رَجم. سَب. سَبل. سقط. شتم. شتیمه. شنظرة. شواظ. طِلاء. عار. عَلق. فحش. قِفوة. قَفّی. ( منتهی الارب )
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
( اسم ) نام زشت فحش ناسزا.
جملاتی از کلمه دشنام
آخر کارم به دعا باز خواند گرچه به اول همه دشنام داد
هرگز تو مرا چه داده یی جز دشنام؟ یا زآن تو من چه برده ام جز فرمان
هر کس پیامبر اسلام را، نغوذبالله، دشنام دهد واجب است بر شنونده که او را بکشد.