دامنه بیشترین میزان جابهجایی جسم در حرکت نوسانی از موقعیت تعادل به معنای فاصلهای است که جسم میتواند در دو سمت موقعیت تعادل خود حرکت کند. در واقع، این اصطلاح نشاندهنده بیشترین انحراف جسم از نقطه تعادل است و به عواملی نظیر نوع سیستم نوسانی، نیروی بازگشتی و شرایط اولیه بستگی دارد. در سیستمهای نوسانی، مانند فنر یا پاندول، جسم به سمت موقعیت تعادل بازمیگردد و در این فرآیند، انرژی پتانسیل و جنبشی به شکل متناوب تبدیل میشود. دامنه حرکت نوسانی میتواند بر حسب شرایط مختلف تغییر کند، بهطوری که افزایش نیروی بازگشتی ممکن است منجر به افزایش آن حرکت شود، در حالی که مقاومتهای موجود میتوانند این دامنه را کاهش دهند.

دامنه
لغت نامه دهخدا
چشم چو بگشود در آن دامنه
دید که جا تر بود و بچه نه.ایرج میرزا.- دامنه کوه؛ دامن کوه. زیر سینه آن:
آن بحر محیط الم عشق بتانیم
کز دامنه کوه بلا ساحل ما شد.ابونصر نصیرای بدخشانی ( از آنندراج ).حضیض؛ پستی زمین در دامنه کوه. ( از منتهی الارب ).
- تا دامنه قیامت؛ تا دامن قیامت. همیشه. الی الابد. تا اول قیامت.
دامنه. [ م َ ن َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان خیر بخش اصطهبانات شهرستان فسا. واقع 17هزارگزی شمال باختری اصطهبانات، کنار راه فرعی خرامه به اصطهبانات و نی ریز جلگه است و معتدل و دارای 120 سکنه. آب آن از چشمه است و محصول آن غلات و حبوبات و پنبه و برزک و شغل اهالی آنجا زراعت و قالی بافی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).
دامنه. [ م َ ن ِ ] ( اِخ ) دهی است از بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت. واقع در18هزارگزی باختر ساردوئیه و 5هزارگزی جنوب راه مالرو بافت به ساردوئیه کوهستانی است و سردسیر و دارای 60 تن سکنه. آب آن از قنات است و رودخانه. محصول آنجاغلات و حبوبات است و شغل اهالی آن زراعت و گله داری وراه آن مالرو است ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).
دامنه. [ م َ ن َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان ورزق بخش داران شهرستان فریدن. واقع در 16هزارگزی خاور داران و متصل به شوسه اصفهان به کوهرنگ و داران. دامنه و سردسیر و دارای 1986 سکنه است. آب آن ازرودخانه است و محصول آن غلات و حبوبات و کتیرا. شغل مردمش زراعت و صنایع دستی زنان آنجا قالی بافی و جاجیم بافی است. تلفن و مرکز پخش بنزین و در حدود 25 باب دکان دارد. در شمال این آبادی چمن وسیعی وجود دارد که با هواپیماهای سبک می توان در آن نشست. در 9هزارگزی مسیر شوسه ای که از نجف آباد به دامنه می رسد منطقه ای بنام کیز وجود دارد که در فصل زمستان آنجا سرمایی سخت و شدید می شود. و در موقع بارندگی و برف عبور از آن غیرممکن می گردد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10 ).
دامنه. [ م َ ن َ] ( اِخ ) از قرای ناحیه لاریجان است در مازندران در دامنه کوه دماوند. ( جغرافیای سیاسی کیهان ص 299 ).
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۱. دامن و کنارۀ چیزی، دامن مانند، حاشیه، کناره.
۲. (جغرافیا ) قسمت شیب دار کوه، پایین کوه.
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - دامن مانند. ۲ - کناره حاشیه دامن. ۳ - دنباله. ۴ - دوره اطراف. ۵ - قسمت پایین کوه.
از قرای ناحیه لاریجان است در مازندران در دامنه کوه دماوند
فرهنگستان زبان و ادب
{domain} [ریاضی] مجموعه ای که تابع بر آن تعریف می شود

جملاتی از کلمه دامنه
وآن دگر عور و برهنه لاشهباز لیک دامنهای جامهٔ او دراز
به نوک غمزه دامنهای دُر سفت به زاری دامنش بگرفت و میگفت
تا قله شان ز دامنه هر جا بود آهوی وهم و طایر فکرت لنگ