عرفان در زبان فارسی به معنای شناخت عمیق و درک عمیق از حقیقت و واقعیتهای هستی است. این کلمه به طور خاص به روشهایی اشاره دارد که افراد برای نزدیک شدن به خداوند و درک حقیقت مطلق به کار میبرند.
همچنین در ادبیات فارسی، این اصطلاح به معنای شناخت خدا، خود و جهان است و با مفاهیمی چون عشق، حقیقت و معنویت گره خورده است. به طور کلی، عرفان یک مسیر معنوی و فلسفی است که به انسان کمک میکند تا به درک عمیقتری از وجود خود و ارتباطش با عالم هستی دست یابد.
انواع عرفان
نظری: به تئوریها و مفاهیم فلسفی و نظری که در مورد خدا، جهان و انسان مطرح میشود، اشاره دارد. این نوع به تحلیل و بررسی اصول و مبانی معرفتی میپردازد و تلاش میکند تا به پرسشهای بنیادی درباره وجود و حقیقت پاسخ دهد.
عملی: به روشها و شیوههای عملی که افراد برای رسیدن به شناخت و درک عمیقتر از خدا و حقیقت به کار میبرند، اشاره دارد. این شامل دعا، مدیتیشن، ذکر، مراقبه و سایر روشهای روحانی است که به فرد کمک میکند تا با خود و با خداوند ارتباط نزدیکتری برقرار کند.
نامی پسرانه
عرفان به عنوان یک نام پسرانه نیز در فرهنگ ایرانی مورد استفاده قرار میگیرد. این نام به دلیل معانی مثبت و عمیق خود، از محبوبیت بالایی برخوردار است و به معنای شناخت و آگاهی نیز اشاره دارد. انتخاب این اسم برای فرزندان میتواند نشاندهنده امید والدین به پرورش فردی با درک عمیق، معنوی و آگاه باشد.
عرفان. [ ع ِ ] ( ع مص ) شناختن و دانستن بعد از نادانی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). شناختن. ( زوزنی ) ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). شناختن. بازشناختن. معرفت. ( فرهنگ فارسی معین ). شناخت. شناسائی. آگاهی. درایت. اطلاع: به مدد و معاونت اوکمر بستند و یکدیگر را بر عرفان قدرخانه قدیم و کرم عمیم او تحریض کردند. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 186 )
(عِ ) [ ع. ] ۱ - (مص م. ) شناختن. ۲ - (اِ مص. ) خداشناسی.
اسم: عرفان (پسر، دختر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: erfān) (فارسی: عرفان) (انگلیسی: erfan)
معنی: معرفت، شناختن خداوند از راه ریاضت و تهذیب نفس، ( در تصوف ) مکتبی که وصول به حقیقت معرفت خداوند را از طریق ریاضت و تهذیب نفس و تأمل جستجو می کند، یکی از مراحل سلوک، شناخت بر مبنای اصول مکتب تصوف، ( در قدیم ) شناخت، آشنایی، شناخت خداوند
[ویکی فقه] شناختی که بر اثر سیر و سلوک و مجاهدت با نفس از دریافت های باطنی، به دست می آید را عرفان گویند. در این راه کوشش فراوانی به خرج داده شده و اندیشه های گوناگونی پدید آمده که بر اثر آنها مکتب های متنوع و مختلفی به وجود آمده است. تصوف و عرفان، از یک سرچشمه نشات گرفته اند و هر دو، حاصل یک واقعیت اند. عنوان تصوف بیشتر به جنبه عملی و سلوک این مکتب و عنوان عرفان به جنبه نظری و اندیشه و دریافت آن ناظر است.عرفان، شعبه ای از فلسفه است که حکمت نظری و عملی را به هم آمیخته و راه شناخت و سلوک را از یافته های باطنی به دست آورده است.عارفان شریعت را عین طریقت می دانند و در حرکت خود، به سوی الله رهسپارند و از مخازی جدایی طریقت از شریعت بیزارند، آنان طریقت را در متن شریعت یافته، بلکه عین آن دانسته اند و برای رسیدن به کمال انسانی، همان راه شریعت را با تمامی دستورها و احکام آن برگزیده اند و آن را یگانه راه وصول به حق و حقیقت شمرده اند.
عرفان، یعنی شناخت شناختی که بر اثر سیر و سلوک و مجاهدت با نفس از دریافت های باطنی، به دست می آید. بشر از روزی که خود را شناخته، به پیرامون خود پرداخته و برای شناخت جهان و پی بردن به راز آفرینش، تلاش خستگی ناپذیری را آغاز کرده است که همچنان ادامه دارد. در جستجوی آن است که هستی چیست؟ از کجا نشأت گرفته است؟ به کجا می رود؟ و هدف نهایی آن کدام است؟در این راه کوشش فراوانی به خرج داده شده و اندیشه های گوناگونی پدید آمده که بر اثر آنها مکتب های متنوع و مختلفی به وجود آمده است.رشته های مختلف فلسفه از همین راه پدید آمده اند؛ از جمله مکتب مشاء و مکتب اشراق، که مشرب تصوف و عرفان (به گونه ای) بازمانده آن است.تصوف و عرفان، از یک سرچشمه نشات گرفته اند و هر دو، حاصل یک واقعیت اند. عنوان تصوف بیشتر به جنبه عملی و سلوک این مکتب و عنوان عرفان به جنبه نظری و اندیشه و دریافت آن ناظر است.لذا عرفان، شعبه ای از فلسفه است که حکمت نظری و عملی را به هم آمیخته و راه شناخت و سلوک را از یافته های باطنی به دست آورده است. مسلکی است که از دیرباز (از دوران باستان) به یادگار مانده است.
[ویکی اهل البیت] عرفان در لغت به معنای شناخت است و در اصطلاح نام علمی است از علوم الهی که موضوع آن شناخت حق و اسماء وصفات اوست. و بالجمله راه وروشی که اهل الله برای شناسائی حق انتخاب کرده اند عرفان مینامند».
عرفان وشناسائی حق به دو طریق میسر است:
عرفا عقیده دارند برای رسیدن به حق و حقیقت بایستی مراحلی را طی کرد تا نفس بتواند از حق و حقیقت بر طبق استعداد خود آگاهی حاصل کند، و تفاوت آنها با حکما آن است که تنها گرد استدلالهای عقل نمی گردند، بلکه مبنای کار آنها بر شهود و کشف است.