راه به مسیری اطلاق میشود که به طور مصنوعی ساخته شده یا به صورت طبیعی شکل گرفته است و برای سفر و عبور از یک مکان به مکان دیگر مورد استفاده قرار میگیرد. مسیر شاهی، که به دستور داریوش بزرگ هخامنشی ساخته شد، به عنوان نخستین شاهراه شناخته شدهٔ ایران و اولین مسیر بینالمللی جهان شناخته میشود. این مسیر تخت جمشید را به سارد متصل کرده و از شهرهای پاسارگاد، شوش و دیگر نقاط شاهنشاهی عبور میکرد. طول راه شاهی ۲۶۹۹ کیلومتر بود و تقریباً هر ۲۴ کیلومتر یک توقفگاه داشت که در مجموع به ۱۱۱ ایستگاه میرسید. زمینی به مسیرهایی اطلاق میشود که معمولاً هموار بوده و سطح آنها با لایههای صافی پوشیده شده تا عبور از آنها آسانتر شود. در گذشته، این راهها برای عبور انسان و چهارپایان مناسب بودند، اما با ورود خودرو به عنوان وسیله حمل و نقل، تغییرات زیادی در طراحی و ساخت آنها ایجاد شده است. زمینی بر اساس ویژگیهایی مانند عرض، نوع پوشش، شیب، و شعاع گردش به انواع مختلفی تقسیمبندی میشوند.

راه
لغت نامه دهخدا
راه. ( اِ ) طریق. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) ( رشیدی ) ( دهار ) ( سروری ). بعربی صراط و طریق گویند. ( برهان ). سبیل. ( دهار ) ( ترجمان القرآن ). صراط. ( منتهی الارب ) ( ترجمان القرآن ). در پهلوی راس و راه و در ایرانی باستان: رثیه و در اوستا، رایثیه و در کردی، ری و ری و در سرخه ای، ولاسگردی را و در ارمنی، ره و در سمنانی،راج [ رَ اِ ] و در سنگسری، راجن و در بلوچی، را و راه، و در افغانی، لار. ( از ذیل برهان قاطع چ معین ). بپهلوی راس. ( از فرهنگ ایران باستان ص 225 ). جای عبور که لفظ عربیش طریق است، در پهلوی «راس » و در اوستا «ریثیه » و در سنکریت «رتهیا» بوده. ( فرهنگ نظام ). جاده که جای عبور و مرور است. ( از شعوری ج 2 ورق 14 ). فاصله بین دو نقطه که در آن سیر توان کرد و مخفف آن ره است. و رجوع به ره شود. انبوبة. جدلان. جدة. خد. خط. خطیطة. خلیف. خنیف. دَرَج. دعکة. دلیل. زراط. شاکل. شاکلة. شکیکة. صعید.طرقه. عجوز. علاق. علاقة. قدة. قمن. مخلفة. مدرج. ( منتهی الارب ). مدرجة. ( منتهی الارب ) ( دهار ). مشعب. معاث.معباً. معجاز. معلق. مقد. منقی. مورد. موردة. میعاس. نبی. نحو. نعامة. وارد. ( منتهی الارب )
فرهنگ معین
[ په. ] (اِ. ) ۱ - جاده، گذرگاه. ۲ - قانون، روش. ۳ - پردة موسیقی، نغمه.
فرهنگ فارسی
ره، هرجایی اززمین که مردم از آنجارفت و آمدکنند، محل عبور، گذرگاه، جاده، قاعده وقانون، رسم وعادت
( اسم ) پادشاه هندوستان.
دانشنامه آزاد فارسی



