خالد

خالد یک اسم پسرانه با معانی عمیق و مثبت است که در ادامه به توضیحات بیشتری درباره این اسم و معانی آن می‌پردازیم:

معنی اسم 

جاودان و پاینده: این اسم به معنای ماندگاری و ابدیت است. افرادی که این نام را دارند، به عنوان کسانی شناخته می‌شوند که تأثیرات مثبت و پایداری در زندگی دیگران دارند.

همیشگی و دائمی: خالد به معنای دائمی و همیشگی است، که نشان‌دهنده ثبات و استمرار در شخصیت و رفتار فرد می‌باشد. این ویژگی می‌تواند به او کمک کند تا در مواجهه با چالش‌ها و سختی‌ها، استقامت و مقاومت بیشتری از خود نشان دهد.

شخصیت تاریخی 

این نام با شخصیت‌های تاریخی برجسته‌ای در تاریخ اسلام و جهان مرتبط است. یکی از معروف‌ترین شخصیت‌ها، خالد بن ولید، سردار بزرگ اسلام است که نماد شجاعت، رهبری و پیروزی شناخته می‌شود.

احساس مثبت

انتخاب این نام ممکن است به معنای امید به جاودانگی و ماندگاری در یاد و خاطره‌ها باشد. پدر و مادرها ممکن است بخواهند با نام‌گذاری فرزندشان به خالد، آرزوی موفقیت، ثبات و تأثیرگذاری مثبت در زندگی او را داشته باشند.

لغت نامه دهخدا

خالد. [ ل ِ ] ( ع ص ) جاودان. جاودانه. ( مهذب الاسماء ). همیشه و جاودان. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). پاینده. برجای. ج، خالدین، خالدون.
خالد. [ ل ِ ] ( اِخ ) یکی از نه نبیره سلطان محمود غزنوی است. در زمان استیلاء طغرل نامی بر خراسان که از غلامان سلطان محمود و بنام طغرل کافرنعمت مشهور است، این نه نبیره که در قلعه دهک محبوس بودند در شب در قلعه را بشکستند و بیرون آمدند و پناه به نوشتکین شروانی حاجب عبدالرشید بردند و او آنها را بدست طغرل داد و وی همه را بکشت. ( از تاریخ گزیده ص 403 ).
خالد. [ ل ِ ] ( اِخ ) از راویان است و از عوف الاعرابی روایت می کند. ابن ابی حاتم او را مجهول دانسته است. ( از لسان المیزان جزء 2 ص 373 ).
خالد. [ ل ِ ] ( اِخ )ابن ابراهیم الذهلی مکنی به ابوداود. وی والی خراسان بود و چون بوعاصم در سیستان محتشم گشت و با لشکر بسیار قصد خراسان کرد ابوداود در مقابل سلیمان بن عبداﷲ الکندی را با سپاهی بزرگ بسیستان فرستاد تا به حرب بوعاصم بپردازد. ( از تاریخ سیستان چ 1314 ص 139 ).
خالد.[ ل ِ ] ( اِخ ) ابن ابی جبل. در روایت نجاری و ابن برقی جیل ( بیاء بعد جیم ) آمده است. ابن ماکولا «جبل » را بر جیل ترجیح داده است و خطیب دومی را بر اولی راجح دانسته است. ابن السکن گفت وی در طائف سکنی داشت. گویند او از «مبایعین تحت الشجره » است. او را یک حدیث بیش نیست که احمد و ابن شیبة و ابن خزیمه در صحیحش وطبرانی و ابن شاهین از طریق عبداﷲبن عبدالرحمن طائفی از عبدالرحمن خالدبن ابی جبل العدوانی از پدرش اخراج کرده اند که او پیغمبر ( ص ) را در مشرق ثقیف دید در حالی که بر کمان یا عصائی تکیه داشت، آنگاه که برای یاری خواستن نزد آنان آمده بود. او گوید: شنیدم پیغمبر را که آیه «والسماء والطارق » را تا به آخر خواند.سپس گوید آن را در جاهلیت پذیرفته و حفظ کرده بودم و در اسلام خواندم. ابن شاهین از عبدالرحمن بن خالدبن ابی جبل روایت می کند که ابن حبان بین خالدبن جبل العدوانی و خالدبن ابی جبل الثقفی فرق گذارده است و این خود توهمی بیش نیست. ( از الاصابه قسم اول ج 1 ص 87 ).
خالد. [ ل ِ ] ( اِخ ) ابن ابی خالدالانصاری. ضراربن صرد با اسناد خود از عبیداﷲبن ابی رافع ذکرکرده است که او از صحابه بوده و با حضرت علی در واقعه صفین شرکت کرد. طبرانی و جز او نیز این قول را اخراج کرده اند. ( از الاصابه قسم اول ج 1 ص 88 و 89 ).

فرهنگ معین

(لِ ) [ ع. ] (ص. ) پاینده، جاوید.

فرهنگ فارسی

ابن ولید مخزومی قرشی از سرداران مشهور اسلام در زمان خلافت ابوبکر (ف. ۲۱ ه. ق. ) وی در بین النهرین حیره را متصرف شد و در جنگهای شام با رومیان موفقیتهایی بدست آورد.
پاینده، جاوید، جاودان، همیشه، دائم
( صفت ) پاینده جاوید دایم.
هدادی.

فرهنگ اسم ها

اسم: خالد (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: xāled) (فارسی: خالِد) (انگلیسی: khaled)
معنی: جاودان، پاینده، همیشگی، ( در قدیم ) پاینده و جاوید، ( اَعلام ) ) خالد ابن اسعد [قرن اول هجری] صحابی پیامبر اسلام ( ص ) و از مهاجران به حبشه، ) خالد ابن ولید [قرن اول هجری] سردار عرب، صحابی پیامبر اسلام ( ص ) که در فتح مکه شرکت داشت، فاتح حیره، شام و قِنَسرین، ) خالد برمکی [، قمری] دولتمرد ایرانی از خاندان برمکیان، که همراه ابومسلم برای برانداختن امویان جنگید، از مشاوران منصور خلیفه بود و نقشه ی شهر بغداد را طرح کرد، جاوید

جملاتی از کلمه خالد

نیکی ناکرده ثبت نامه روز جزا خالد آلوده چون خواهد شد آزاد ای دریغ
بر خالد شکسته بیچاره غریب بگشا دری ز مخزن عرفان بایزید
خالد از ابروی مشکینت اگر گوید سخن چون کشد آخر کمان قاب قوسین ترا