جید

جید، روستایی در شهرستان نمین واقع در استان اردبیل است. نام قدیمی این روستا، بزرگمهر بوده که با گذشت زمان تغییر کرده است. در این روستا، آثار باستانی مربوط به دوره هخامنشیان نیز کشف شده است. این روستا نشانه‌هایی از چندین پادشاه و همچنین آثار جنگ و درگیری‌های تاریخی را در خود دارد. محوطه کهنه این روستا به سده‌های اولیه دوران حکومت ساسانیان و هخامنشیان تعلق دارد و در تاریخ ۲۷ مرداد ۱۳۸۲ با شماره ثبت ۹۶۸۴ به عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است. آثار متعددی از این روستا مربوط به دوره‌های هخامنشیان و ساسانیان کشف شده است. زبان مردم روستا ترکی و تالشی است و آن‌ها به دو مذهب شیعه و سنی تعلق دارند. این روستا یکی از روستاهای قدیمی منطقه نمین به شمار می‌رود. در این روستا دو قلعه قدیمی وجود داشت که با گذشت زمان در زیر تپه‌ها مدفون شده‌اند. آثار باستانی متنوعی از چندین سلسله شاهنشاهی در این منطقه کشف شده است. روستای جید در گذشته در فاصله ۲۰۰ متری از مرز ایران و جمهوری آذربایجان قرار داشت، اما به دلیل تغییرات آب و هوایی، ساکنان آن به دو کیلومتر پایین‌تر و به سمت نمین نقل مکان کردند. از روستای قدیمی تنها آثاری باقی مانده که به گویش محلی کانه جید شناخته می‌شود. این ملک در اختیار نوادگان مرحوم آقارشیدخان احمدی جید قرار دارد. رسوم بیشتر مردم روستا ریشه در دین زرتشتی اجدادشان دارد، اما با ورود اسلام به ایران، ساکنان روستا به تدریج به این دین گرایش پیدا کردند.

لغت نامه دهخدا

جید. [ ج َ ی َ ] ( ع اِمص ) درازی گردن و نیکویی آن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و فعل آن از سَمِعَ است. ( منتهی الارب ). درازی و باریکی گردن. ( آنندراج ). || ( مص ) درازشدن و نیکو شدن و دقیق شدن گردن. ( اقرب الموارد ).
جید. ( ع ص، اِ ) ج ِ جیداء و جیدانه. ( منتهی الارب ). رجوع به آن دو کلمه شود. || ( اِ ) گردن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). ج، اجیاد، جیود. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || شاماکچه. ( منتهی الارب ). مدرعه صغیر. ( اقرب الموارد ). شاماکچه یا جای گردن بند کردن. ( آنندراج ).
جید. [ ج َی ْ ی ِ ] ( ع ص ) نیکو. ضد رَدی. ج، جیاد. جج، جیادات. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
جید. [ ج ِ ] ( اِخ ) دهی از بخش نمین شهرستان اردبیل. کوهستانی، معتدل. سکنه آن 600 تن. آب آن از رودخانه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

فرهنگ معین

(جَ یِّ ) [ ع. ] (ص. ) نیکو، نیک. ج. جیاد.
(جِ ) [ ع. ] (اِ. ) گردن. ج. اجیاد و جیود.

فرهنگ فارسی

گردن، اجیادوجیودجمع، خوب، نیکو، جیادجمع
( اسم ) گردن. جمع: اجیاد جیود.
دهی از بخش نمین شهرستان اردبیل کوهستانی معتدل.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۱(بار)
گردن. ریسمانی از لیف خرما به گردن دارد. راجع به این آیه به (ت ب ب) رجوع کنید.

جملاتی از کلمه جید

خنبِ من دریا و کشتی جام می گرچه در کشتی نگنجیده ست یم
من پر کاه بودم و غم صرصر سنجیده بود چرخ بمعیارم