توجه

توجه

توجه به معنای تمرکز و دقت در پردازش اطلاعات است. این عنصر اساسی در یادگیری و ادراک انسان به شمار می‌رود. توجه نه تنها برای موفقیت در تحصیل و کار ضروری است، بلکه در ایجاد روابط اجتماعی و سلامت روان نیز نقش مهمی ایفا می‌کند. با تقویت آن، فرد می‌تواند به بهبود عملکرد خود در زمینه‌های مختلف زندگی کمک کند. این مفهوم به دو دسته اصلی تقسیم می‌شود: نوع متمرکز و پراکنده. متمرکز به توانایی تمرکز بر یک وظیفه خاص اشاره دارد، در حالی که توجه پراکنده توانایی جابجایی بین چندین منبع اطلاعاتی را شامل می‌شود. هر کدام از این انواع توجه در موقعیت‌های مختلف مورد نیاز است و می‌تواند بر اساس نیازها و شرایط فردی تغییر کند.

لغت نامه دهخدا

توجه. [ ت َ وَج ْ ج ُه ْ ] ( ع مص ) روی فرا چیزی کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). روی نهادن. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). روی آوردن، یقال: توجهت نحوک و الیک. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). رو بسوی چیزی یا به کسی آوردن ( غیاث اللغات ). روی آوردن و قصد کردن بسوی چیزی یا کسی. ( از اقرب الموارد ). و با لفظ کردن مستعمل. ( آنندراج ). || شکست خوردن. || روی گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || پیر شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).یقال: توجه الشیخ؛ ای ولی و کبر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || و فی المثل: احمق ما یتوجه؛ ای لایحسن ان یأتی الغائط. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). || ( اِمص ) اراده و میل و آرزو و نگاه و نظر مرحمت و روی آوردگی و لطف و مهربانی و ملاطفت و شفقت و نوازش. || تدبیر و تأمل و اندیشه. ( ناظم الاطباء ).
- توجه خاص؛ نظر مرحمت و برگردانیدن روی بجانب خدای. ( ناظم الاطباء ).
- توجه نیازآمیز؛ عبادت با خضوع و خشوع. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(تَ وَ جُّ ) [ ع. ] (مص ل. ) ۱ - روی کردن. ۲ - روی گردانیدن به سوی چیزی.

فرهنگ عمید

رو کردن، روی آوردن، رو گرداندن به طرف چیزی.

فرهنگ فارسی

روکردن، روی آوردن، روگرداندن بطرف چیزی

فرهنگستان زبان و ادب

{attention} [روان شناسی] تمرکز ذهن بر محرک یا محرک های خاص و نادیده گرفتن محرک های محیطی دیگر

جملاتی از کلمه توجه

کس ندانست که چشم توجه بیماری داشت که دوایش بجز از مستی سرشار نبود
مکان خاک فروغی نداشت چندانی ز روی خاک توجه بلامکان کردم
صد پیرهن چو طلق ببالد به خویشتن گر بنگری ز روی توجه در آینه
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم