تقویم

تقویم ابزاری است که به ما کمک می‌کند تا زمان را مدیریت کنیم و برنامه‌ریزی‌های روزانه، ماهانه و سالانه‌امان را به بهترین شکل ممکن انجام دهیم. این ابزار به ما اجازه می‌دهد تا رویدادهای مهم، اعیاد، تولدها و سایر مناسبت‌ها را به راحتی یادآوری کنیم و از فراموشی آن‌ها جلوگیری کنیم. در دنیای امروز که زندگی روزمره به شدت شلوغ و پرمشغله است، داشتن یک تقویم منظم و قابل اعتماد بسیار ضروری به نظر می‌رسد. با استفاده از تقویم، می‌توانیم به بهبود برنامه‌ریزی شخصی و حرفه‌ای خود بپردازیم و زمان خود را به طور مؤثرتری مدیریت کنیم. همچنین، می‌تواند به عنوان یک ابزار ارتباطی موثر میان افراد و گروه‌ها عمل کند، به طوری که با به اشتراک‌گذاری برنامه‌ها و زمان‌بندی‌ها، هماهنگی‌های لازم را به راحتی انجام دهیم. به علاوه، انواع دیجیتال و اپلیکیشن‌های مربوط به آن، امکاناتی نظیر یادآوری‌ها و نوتیفیکیشن‌ها را فراهم می‌آورند که می‌توانند به ما در یادآوری رویدادها و قرار ملاقات‌ها کمک کنند. در نتیجه، استفاده از تقویم نه تنها به بهبود کارایی فردی کمک می‌کند، بلکه به تقویت روابط اجتماعی و ارتباطات میان افراد نیز می‌انجامد. به طور کلی، نه تنها یک ابزار ساده برای پیگیری زمان است، بلکه به عنوان یک راهکار مؤثر در مدیریت زندگی روزمره ما نقش بسزایی ایفا می‌کند.

لغت نامه دهخدا

تقویم. [ ت َ ] ( ع مص ) راست کردن. ( تاج المصادر بیهقی )( زوزنی ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). راست گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). نیکوتر راست کردن. ( غیاث اللغات ) ( از آنندراج ). راست نمودن. ( غیاث اللغات ). تعدیل چیزی. ( از اقرب الموارد ). راست داشتن. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). || راست کردن کژی نیزه را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). قایم کردن چیزی. ( آنندراج ). از بین بردن کجی نیزه. ( از اقرب الموارد ). || ( اِمص ) راست شدگی و برابری و تساوی. ( ناظم الاطباء ). راست کردنی: لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم. ( قرآن 95 / 4 ). در تقویم چنین کسان سعی پیوستن همچنان باشد که شمشیر بر سنگ آزمایند. ( کلیله و دمنه ). و چون پادشاهزادگان بازگشتند و مهمات ایشان کفایت شد روی به ضبط مصالح ملک و تقویم موج و اصلاح فاسد... آوردند. ( جهانگشای جوینی ).

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع. ] ۱ - (مص م. ) بهاء جنسی را تعیین کردن. ۲ - راست کردن. ۳ - تعیین اوقات و زمان ها. ۴ - (اِ. ) گاهنامه.

فرهنگ عمید

۱. تقسیم اوقات به دوره ها و مقیاس های معین.
۲. (اسم ) دفترچه یا ورقۀ کاغذ که در آن حساب روزها و ماه ها را چاپ می کنند، گاهنامه.
۳. [قدیمی] راست کردن، کجی چیزی را راست کردن.
۴. [قدیمی] قیمت کردن، بهای جنسی را معین کردن، ارزیابی.
* تقویم جلالی: تقویمی مرکب از دوازده ماهِ سی روزه و پنج روز اضافه در انتهای ماهِ دوازدهم. &delta، این تقویم به امر جلال الدین ملکشاه سلجوقی و به وسیلۀ عده ای از علمای نجوم ترتیب داده شد.
* تقویم رومی: تقویمی که مبدٲ آن ۳۱۲ سال پیش از تاریخ میلادی و ۱۲ سال بعد از فوت اسکندر است، تاریخ اسکندر.
* تقویم شمسی: تقویمی که بر مبنای مدت حرکت زمین به دور خورشید محاسبه می شود.
* تقویم قمری: تقویمی که بر مبنای مدت حرکت ماه به دور زمین محاسبه می شود.
* تقویم مَلِکی: = * تقویم جلالی
* تقویم میلادی: تقویم شمسی، که مبدٲ آن سال تولد حضرت عیسی است.
* تقویم هجری: تقویمی که مبدٲ آن هجرت حضرت رسول از مکه به مدینه است.
* تقویم یزدگردی: تقویمی که مبدٲ آن سال ۶۳۲ میلادی (سال جلوس یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی ) است.

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) بهاکردن نرخ کردن ارز بستن قیمت کردن. ۲ - راست کردن کجی چیزی را برطرف کردن. ۳ - تعیین اوقات و ازمنه طبق قواعد معین.۴ - ( اسم ) بر آورد ارزیابی. ۵ - ( اسم ) دفتری که در آن حساب روزها و ماههارا درج کنند گاهنامه. جمع: تقویمات.

جملاتی از کلمه تقویم

تا پی تقویم چرخ کرد کمانرا بزه بر دل مریخ تیر تا پر سو فار زد
نه اینجاست آن قصه حجّت میار که تقویمِ پاری نیاید به کار
همی آز کمتر نگردد بسال همی روز جوید بتقویم و فال
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم