واژه تضاد ممکن است در معانی و زمینههای مختلف به کار رود. در علوم اسلامی، تضاد به معانی مختلفی اشاره دارد: اصول، رابطهای میان دو امر وجودی یا دو قضیه کلی که نمیتوانند همزمان وجود داشته باشند. فقه، اختلاف در نظرات فقهی و ریشههای آن، همچنین عوامل ایجاد آن در روایات. فلسفه، دو امر وجودی که در یک مکان، زمان و از یک جنبه خاص نمیتوانند با هم جمع شوند. منطق، اصطلاحی در منطق که به یکی از انواع تقابل اشاره دارد. علم بدیع، از صنایع معنوی در علم بدیع. حقیقی، تعارض ذاتی مدلول دو دلیل. نوع عرضی، تعارض مدلول دو دلیل که ناشی از قرینههای خارجی است. تعارض تضادی، تنافی به صورت تضاد میان مدلول دو یا چند دلیل. در منطق نیز، این واژه به یکی از اقسام تقابل اطلاق میشود و به این معناست که ضد هر چیزی، امری وجودی است که نمیتواند در یک زمان و مکان با آن چیز جمع شود.
تضاد
لغت نامه دهخدا
تضاد. [ ت َ دد ] ( ع مص ) با یکدیگر دشمنی کردن. ( زوزنی ). با یکدیگر مخالفت کردن. ( از اقرب الموارد ). با همدیگر ضد بودن و با همدیگر دشمنی کردن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). مخالف یکدیگر بودن و با هم خصومت کردن. ( ناظم الاطباء ). || ناهمتایی کردن. ( زوزنی ). ناهمتا شدن و بی همتایی کردن. ( دهار ). || ( اِمص ) در فارسی امروزی، تناقض و تخالف و عدم توافق و ضدیت و ناسازگاری. ( از ناظم الاطباء ). دشمنی. مخالفت: سگ صیادبر سبیل عادت راسو مشاهده کرد، تضاد طبیعی و خلاف صنیعی در وی بجنبید درجست و راسوی را بکشت. ( سندبادنامه ص 202 ). و تضاد و تنافی از مزاج طبایع اربعه برخیزد و دور نبود که عقرب سنان نیفکند و خارپشت تیر نیندازد. ( سندبادنامه ص 343 ). || ( اصطلاح منطق ) و تضاد آن بود با وجود تقابل اجتماع ایشان بر صدق محال بود، اما بر کذب ممکن بود. چه ضدان جمع نیاینداما مرتفع شوند. ( اساس الاقتباس چ مدرس رضوی ص 97 ). و رجوع به همین کتاب ص 56 و 58 و تقابل شود. || یکی از صنایع معنوی و آن جمع بین ضدین یا اضداد است و این صنعت را مطابقه و طباق و تکافؤ نیز نامیده اند. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). و رجوع به متضاد شود.
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. ناسازگاری.
۳. (ادبی ) = متضاد
فرهنگ فارسی
۱-( مصدر ) ضد یکدیگر بودنمخالف هم بودن. ۲ - ( اسم ) ناسازگاری ناهمتایی. ۳ - دشمنی مهالفت. ۴ - دو مفهوم که تضاد دارند مثل سیاهی و سفیدی. ۵ - مطابقه آوردن دو چیز متقابل مانند: سود و زیان شب و روز طباق تکافو. جمع: تضادات.