ترم

جمله یا تِرم در منطق ریاضی به یک شیء ریاضیاتی اشاره دارد، در حالی که یک فرمول به یک واقعیت ریاضیاتی اشاره می‌کند. جمله به عنوان یک جزء از یک فرمول ظاهر می‌شود. این موضوع مشابه زبان‌های طبیعی است که در آن یک عبارت اسمی به یک شیء اشاره می‌کند و یک جمله کامل در آن زبان به یک واقعیت اشاره دارد. یک جمله مرتبه اول به صورت بازگشتی از نمادهای ثابت، متغیرها و نمادهای تابعی تشکیل می‌شود. به عبارتی که از اِعمال یک نماد گزاره‌ای به تعدادی مناسب از جمله‌ها به وجود می‌آید، فرمول اتمی می‌گویند. این فرمول در منطق دوظرفیتی در صورتی که تفسیر آن ارائه شده باشد می‌تواند به صورت درست یا نادرست ارزیابی شود.

لغت نامه دهخدا

ترم. [ ت َ رَ ] ( ع مص ) درد کردن گذرگاه سرگین است. ( شرح قاموس ). || ( ع اِ ) وجعالخوران. ( تاج العروس ). وجعالخوران الدبر و این بیماریی است که شتر میگیرد. ( از متن اللغة ).دردی که در کون حیوان عارض می شود. ( ناظم الاطباء ).
ترم. [ ت َ ] ( ع اِ ) تُرم. تُرمَه. نشیمن گاه. ( دزی ج 1 ص 146 ).
ترم. [ ت ُ ] ( ع اِ ) ترم. رجوع به ترم و ترمه ( نشیمنگاه ) شود.
ترم. [ ت َ ] ( اِ ) آن بخار که مانند ابر بود لکن بیشتر به زمین نزدیک باشد و آن مثل دود است که هوا را تاریک گرداند و آنرا ترم تژ و تروتژ نیز گویند. به تازیش ضباب خوانند. ( شرفنامه منیری ). بخار و نژم. ( ناظم الاطباء ). مصحف نزم و نژم. ( برهان قاطع چ معین ). رجوع به نزم و نژم شود. در تداول گناباد خراسان نیز کلمه نِزم بهمین معنی بکار رود.
ترم. [ ] ( اِ ) نوعی است از انواع تره ها و از سیسنبر تیزتر است. ( از ترجمه صیدنه ).
ترم. [ ت َ رِ ] ( اِ ) ظاهراً لقبی عام است چون قاآن و ایلخان و اتابیک، نوعی از شاهان و امرای ترک را. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ): خطاب به عنوانی است برای تگینان و فرزندان افراسیاب از خاتونان و جز ایشان و بر غیر پادشاهان خاقانیه اطلاق نکنند. ( دیوان لغات ترک چ استانبول ص 331 ).
ز سرسنی و طراز است مادر و پدرت 
مگر نبیره خان و نواده ترمی.حقوری.
ترم. [ ت َ ] ( اِخ ) نصر گوید نام قدیمی اُوال است به بحرین. ( از معجم البلدان ).
ترم. [ ت ِ ] ( اِخ ) یکی از خدایان اساطیری روم و محافظ مرزها است و آنرا با مجسمه نیم تنه ای که غالباً بی دست بود بر بالای ستونی از سنگ نشان میدادند.
ترم. [ ت ِ ] ( اِخ ) نام باستانی سالونیک امروزی. رجوع به سالونیک و ایران باستان ج 1 ص 715، 752 و 770 شود.
ترم. [ ت ِ ] ( اِخ ) صاحب منصب نظامی فرانسه که بسال 1482 م. در «کوزران » متولد شد و در سال 1554 م. از «پارم » در مقابل قشون امپراطوری آلمان دفاع کرد و در سال 1562 م. درگذشت.
ترم. [ رُ ] ( اِخ ) دریانورد هلندی است که بسال 1597 م. در بریل متولد شد و در 1639 م. اسپانیولی ها را در جنگ دون شکست داد و بسال 1653 درگذشت.
ترم. [ رُ ] ( اِخ ) فرزند مارتین ترم دریانورد سابق الذکر که به سال 1629 م. متولد شد و با انگلیسیها و اسپانیولی ها جنگید و پیروز شد.

فرهنگ معین

(تِ ) [ انگ. ] (اِ. ) هر یک از تقسیمات یک دورة تحصیلی که زمان آن مشخص باشد.

فرهنگ عمید

مدت زمان معینی از یک دورۀ آموزشی که در آن دروس معینی آموزش داده شود، نیم سال.
واحد اندازه گیری حرارت در صنعت تولید گاز.

فرهنگ فارسی

آخر، نهایت، پایان، سرانجام، مهلت، مدت، موعد
طرم نامی است که اهل محل به ناحیه کبیره در جبال مشرف بر قزوین در بلاد دهند.

دانشنامه آزاد فارسی

تِرْم (therm)
یکای انرژی، برابر ۱۰۵ یکای گرمایی بریتانیا، و معادل ۱۰۸×۱.۰۵۵ ژول. این یکا کاربرد علمی چندانی ندارد.

جملاتی از کلمه ترم

از قبول حضرت صاحب کمال برترم از هر چه اندیشد خیال
بیداد کنی پیشه و چون از تو کنم داد زارم بکشی کز که ستمکارترم من
چه مزدی بهترم از بندگی هست خوش آن ساعت که این دولت دهد دست
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم