خزینه

کلمه خزینه در زبان فارسی دو معنای اصلی دارد:

مال اندوخته شده و خزانه

خزینه به معنای مال یا دارایی اندوخته شده است و می‌تواند به گنجینه یا خزانه‌ای اشاره داشته باشد که در آن اموال، دارایی‌ها یا اشیاء قیمتی ذخیره می‌شود. این واژه در متون تاریخی و ادبی به معنای انباشت ثروت و منابع مالی به کار می‌رود و به نوعی به ذخایر و دارایی‌های یک فرد یا جامعه اشاره دارد.

حوض آب گرم در حمام‌های قدیمی

در معنای دیگر، خزینه به حوض آب گرم بزرگی اشاره دارد که در حمام‌های قدیمی برای شستشو و غسل استفاده می‌شده است. این حوض‌ها معمولاً فضای مشترکی بودند که مردم برای بهداشت و شستشو به آنجا می‌رفتند و نقش مهمی در زندگی اجتماعی و فرهنگی داشتند. خزینه‌ها به عنوان مکان‌هایی برای آرامش و استراحت نیز شناخته می‌شدند.

لغت نامه دهخدا

خزینه. [ خ َ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) مخزن. ( از ناظم الاطباء ). انبار.آنجا که اشیاء را نگاه دارند. خزانه. ( یادداشت بخط مؤلف ). در این معنی مقصود از خزینه محلی است که اشیاء اعم از قیمتی یا غیرقیمتی در آن نهند ولی معمولاً به محلی اطلاق میشود که در آنجا اشیاء قیمتی می نهند یعنی گنج خانه:
جز که قرآن نیست خزینه علوم
مجمع علم آنکه بر او خازن است.ناصرخسرو.دل خزینه ْ علم دین آمدترا
نیست برتر گوهری از علم دین.ناصرخسرو.بخوی نیک و دانش فخر باید
بدین پرکن بسینه در خزینه.ناصرخسرو.به بتکده در بت را خزینه ای کردند
در آن خزینه بصندوقهای پیل گهر.فرخی. || گنجینه. ( مجمل اللغة ). خزانه. ( ناظم الاطباء ). دفینه. مال برنهاده. خواسته برنهاده. ( یادداشت بخط مؤلف ):
موش و مار اندر خزینه خویش مفکن خیر خیر
گر نداری در و گوهر کاندرو مخزن کنی.ناصرخسرو.مکر دیوان و هوسها را منه
در خزینه علم رب العالمین.ناصرخسرو.هر که دلی دارد از خیانت خالی
باد در آن دل ز بهر خواجه خزینه.سوزنی.فراوان خزینه فراوان غم است
کم است انده آن را که دنیا کم است.نظامی. || مغازه. || باج و خراج. || بیت المال. ( ناظم الاطباء ). خواسته ها و مالهای برنهاده یک کشور که خرج و دخل آن کشور بدان وابسته است یعنی مداخل بدانجا میرود و مخارج از آنجا میشود و بنابر اطلاق حال بر محل جایی که این خواسته ها بدانجاست خزینه نیز نام دارد: همه خزینه های این ملک و خواسته های وی آنجاست. ( حدود العالم ). و گویند که ملک چین سیصد و شصت ناحیت دارد که هر روزی از سال مال یک ناحیت بخزینه آرند. ( حدود العالم ). قلعه عظیم است بر دست راست و بر سر کوهی بلند نهاده است و خزینه های تبت خاقان آنجا باشد. ( حدود العالم ). و سباشی حاجب را بسرایچه دیگر خزینه. ( تاریخ بیهقی ). خلعتهای خلیفه را بر استران در صندوقها بارکردند و شاگردان خزینه بر سر. ( تاریخ بیهقی ). وی را بسوی سرایچه بردند که در آن دهلیزبرای امارت است و خزینه آنجا بنشاندند. ( تاریخ بیهقی ). احمد عبدالصمد... پیش تا مرگ خوارزمشاه آشکارا شد تا علی تکین در شب صلحی بکرد و علی تکین آن صلح راخواهان بود و دیگر روز آن لشکر و خزینه ها و غلامان سرایی را برداشت... بخوارزم بازبرد. ( تاریخ بیهقی ). چندانکه زه بر زبان ایشان برفتی از خزینه هزار درم بدان کس دادندی. ( نوروزنامه ). غافلی را شنیدم که خانه ٔرعیت خراب کردی تا خزینه سلطان آباد کند. ( گلستان سعدی ). خزینه بیت المال لقمه مساکین است نه طمعه شیاطین. ( گلستان سعدی ).

فرهنگ معین

(خَ نِ ) [ ع. ] (اِ. ) مال اندوخته شده، گنجینه، خزانه.

فرهنگ عمید

۱. حوض آب گرم بزرگی در حمام های قدیمی برای شستشو و غسل.
۲. = خزانه

فرهنگ فارسی

( اسم ) خزانه گنجینه
دهی است از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز واقع در ۲۸ هزار گزی جنوب خاوری اهواز کنار راه فرعی اهواز نجف آباد دشت گرمسیر آب آن از چاه محصول: غلات و شغل اهالی: زراعت و حشم داری راه در تابستان اتومبیل رو ساکنان از طایفه شریفانند.

دانشنامه آزاد فارسی

خَزینه
محلی عمومی برای نظافت و شست وشو. خزینه در حمام از سه بخش تشکیل می شد: ۱. راهروی ورودی؛ ۲. سربینه که بخشی بود با سقفی گنبدی در وسط و حوضی به زیر آن و سکویی گرداگرد محوطه. مشتریان بر روی این سکو لباس از تن به در می کردند و پس از استحمام، لباس می پوشیدند؛ ۳. گرمخانه که آن هم سقفی گنبدی در وسط داشت با سکویی کوچک گرداگرد آن. گرمخانه دو خزینۀ آب گرم و ولرم و چالۀ حوضی عمیق در بخشی دیگر داشت. مشتری پس از فرورفتن در یکی از خزینه ها، بیرون می آمد و خود را می شست. در همین مکان بود که دلّاکان به مشت مال مشتری مشغول می شدند و کارگرانِ صابون زن، تنِ او را خوب می شستند. مشتری پس از شست وشو برای پوشیدن لباس به سربینه بازمی گشت. اگر تمایل داشت، پای حوض می نشست تا با چای یا قندداغی از او پذیرایی شود و به هنگام خروج، هزینۀ حمام را، در محلی که دخل خوانده می شد، می پرداخت. حمام زنان نیز به همین صورت ساخته شده بود؛ البته برخی حمام ها، یک روزدرمیان، به مردان و زنان اختصاص داشت. به صاحبِ حمام، استاد حمامی، و به زن او در روزهای مخصوص زنان، زنِ استاد حمامی می گفتند. در گذشته، برای آن که مردم از نظافت های شرعی بازنمانند، پیش از اذان، در محل حمام بوقی به صدا درمی آوردند. بوقِ حمام شاخِ بلند ضخیمی بود که از شاخ گوزن، یا جلد حلزون دریایی تهیه می شد. در گذشته، مراسمِ حنابندان با آدابِ خاص در حمام های خزینه صورت می گرفت. دلاکان جز مشت مال، گاه به حجامت و سرتراشی نیز می پرداختند. نیز ← حمّام

ویکی واژه

مال اندوخته شده، گنجینه، خزانه.

جمله سازی با خزینه

به سال ۱۲۸۱ خورشید، از شگفتی‌های حمام سنگی، نحوه گرم شدن و ماندگاری آب در خزینه آن بود. از تاریخچه این حمام اطلاعات کامل‌تری در دسترس نیست.
خزینهٔ راز یزدان اینکه فرقان است ازان خوار است به سوی تو که تو با دیو حیلت‌ساز در رازی
بقا را گر تهی ناید خزینه سه گنج دیگر افشانم ز سینه
دو بخش کوچک و بزرگ گرمابه به‌ترتیب شامل قسمت‌هایی همچون جلوخان، سردرِ ورودی، هشتی، راهروهای ارتباطی، سربینه، میان‌در، گرم‌خانه، خزینه، صفّه شاه نشین، اتاق نظافت، تون، گربه‌رو (چپیله)، دستک، برف‌انداز، جام‌خانه و چاه‌خانه است. البته دو فضای اصلی در گرمابه‌های قدیمی به‌ترتیب سربینه و گرم‌خانه است.
نه چندانش خزینه پیش‌کِش کرد که بتوان در حسابش دست‌خوش کرد
خزینه در قدیم محل آلودگی و سرایت بیماری‌های ویروسی بودو حدود یکصد سال قبل، ورود افراد به خزینه‌ها ممنوع شد و شیر آب به خزینه وصل شد تا مردم به‌طور مستقیم وارد خزینه نشوند.
در ۱۰ جمادی‌الثانی ۶۶۱ق/ ۱۲۶۳م در قاهره زاده شد.در دمشق بزرگ شد، هنگامی که پدرش مباشر استیفای اموال خزینهٔ دولت بود. شاب الظریف نزدیک سی سالگی درگذشت و مرگش پیش از پدرش بود؛ در تابستان ۱۲۸۹م/ رجب ۶۸۸ق در دمشق. در آرامگاه صوفیان دفن شد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تماس فال تماس فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال لنورماند فال لنورماند فال کارت فال کارت