رقیب به فردی اطلاق میشود که در یک زمینه مشخص با دیگری در حال رقابت است. این رقابت میتواند در حوزههای مختلفی مانند تجارت، ورزش یا حتی روابط عاطفی اتفاق بیفتد. به عبارت دیگر، رقیب کسی است که تلاش میکند از دیگران پیشی بگیرد و در موقعیتی خاص توانمندیها و برتریهای خود را به نمایش بگذارد. در واقع، این رقابت نه تنها نشاندهنده تفاوتها و توانمندیهای افراد است، بلکه میتواند به رشد و پیشرفت هر دو طرف نیز کمک کند. در دنیای امروز، رقابت سالم میتواند به انگیزهای قوی برای بهبود و ارتقاء مهارتها تبدیل شود و در نتیجه، هر دو طرف را به سوی موفقیت سوق دهد.
رقیب
لغت نامه دهخدا
تو غافل و سپهر کشنده رقیب تو
فرزانه خفته و سگ دیوانه پاسبان.خاقانی.خامه مارپیکرش باد رقیب گنج دین
مهره زهره در سرش درد و دوای ایزدی.خاقانی.فتنه از من چه نویسد که مرا دانش و دین
دو رقیبند که فتان شدنم نگذارند.خاقانی.اگر دشمنی ترک تازی کند
رقیب حرم چاره سازی کند.نظامی.بفرمود شه تا رقیبان بار
کنند آن فروبسته را رستگار.نظامی.به فرمان پذیری رقیبان شاه
بجای آوریدند فرمان شاه.نظامی.رقیبان به فرمان شه تاختند
شبان را بخواندن سرافراختند.نظامی.نیزه ها گم گشت جمله وآن قضیب
بر سر آب ایستاده چون رقیب.مولوی.رقیبان مهمانسرای خلیل
به عزت نشاندند پیر ذلیل.سعدی ( بوستان ).رقیبان خبر یافتندش ز درد
دگر باره گفتندش اینجا مگرد.سعدی ( بوستان ).- رقیبان دست؛ نگهبانان صدر و مسند. ( ناظم الاطباء ).
- رقیبان راز؛ عارفان و اصحاب مشاهده که نگهبانان اسرار و رازند. ( ناظم الاطباء ). عارفان و اصحاب مشاهده. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( برهان ). عارفان و اصحاب مشاهده غیب. ( شرفنامه منیری ).
- || نگهدارندگان راز. ( شرفنامه منیری ). نگهدارندگان اسرار. ( فرهنگ فارسی معین ) ( آنندراج ) ( برهان ):
خویشان که رقیب راز بودند
او را همه چاره ساز بودند.نظامی.ستاند زبان از رقیبان راز
که تا راز سلطان نگویند باز.نظامی.
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. [جمع: رقیبان] هریک از دو نفری که به یک نفر عشق می روزند.
۳. [قدیمی] نگهبان، پاسبان، محافظ.
فرهنگ فارسی
نگهبان، پاسبان، نگاهدارنده، مواظب، منتظر
( صفت ) ۱ - مواظب مراقب. ۲ - نگاهبان پاسبان. ۳ - موکل. یا رقیب دست چپ فرشته موکل بر اعمال بد شخص. یا رقیب دست راست فرشته موکل براعمال نیک شخص. یا رقیبان راز ( تصوف ) ۱ - نگه دارندگان اسرار. ۲ - عارفان اصحاب مشاهده. یا رقیبان هفت بام سبعه سیاره. ۴ - چون دو شخص عاشق یک تن یا یک چیز باشند هر یک را رقیب دیگری نامند جمع رقبائ.
فرهنگ اسم ها
معنی: آن که می کوشد در به دست آوردن امتیازی، از یک یا چند نفر پیشی بگیرد، آن که با یک یا چند نفر درباره ی موضوعی واحد رقابت می کند، هریک از دو شخصی که در زمان واحد به شخص سومی عشق می ورزند، ( در قدیم ) نگهبان، نگهبان و مراقب شاه زادگان و زنان و مردان جوان
دانشنامه عمومی
دانشنامه اسلامی
ریشه کلمه:
رقب (۲۴ بار)
[ویکی اهل البیت] رقیب (اسم الله). این صفحه مدخلی از فرهنگ قرآن است
رقیب اسم خدا است؛ به این معنا که از آفریده های خود غافل نمی شود و نگهبانی است که چیزی از او پنهان نمی گردد.
این اسم سه بار به عنوان صفت خدا در قرآن ذکر شده است:
«رقیب» در قرآن پنج بار آمده و در سه مورد وصف خدا قرار گرفته است، چنان که می فرماید:(...فَلَمّا تَوفَّیْتَنی کُنت أَنْتَ الرَّقیبَ علَیهم)(مائده/117) «آن گاه که مرا اخذ کردی، تو خود مراقب آنان (بنی اسرائیل) بودی». و باز می فرماید:(إِنَّ اللّهَکانَ عَلَیْکُمْ رَقِیباً)(نساء/1) «خدا مراقب شما است».
و در آیه دیگر خدا را مراقب همه چیز معرفی کرده، می فرماید:(...وَ کانَ اللّهُ عَلی کُلّ شَیء رَقِیباً) (احزاب/52) «خداوند مراقب همه چیز است».
ابن فارس در تعیین معنای ریشه ای این لفظ می گوید: این واژه یک معنا بیش ندارد و تمام معانی صورتهای مختلف این معنا هستند، هرگاه موجودی مشرف بر چیزی باشد و آن را تحت نظر بگیرد، از این جهت به آن نگهبان و «رقیب» و به نقطه بلند «مرقب» می گویند; در حالی که راغب ریشه آن را «رقبه» به معنی گردن می گیرد و می گوید:«رقبه» نام عضو معروف (گردن) است واگر به نگهبان «رقیب» می گویند حفظ گردن کنایه از حفظ خود انسان است.
در هر حال، رقیب و شهید به یک معنا است و اگر هم تفاوتی داشته باشند، بسیار ناچیز است; از این جهت حضرت مسیح هر دو واژه را به کار برده، می گوید:
(...وَ کنتُ عَلَیْهِمْ شَهیداً ما دمتُ فِیهِمْ فلمّا توَفَّیْتَنی کُنت أَنتَ الرَّقیبَ علیهم...). (مائدة/117)
ویکی واژه
rivale
نگهبان، پاسبان.
مراقب، مواظب.
در فارسی: رقابت کننده.
جمله سازی با رقیب
برو ای رقیب و بر من سر دست بیش مفشان که بآستین غبارم نرود ز آستانش