واژه دوزخ در زبان پارسی، ریشه در واژه پهلوی دُژ-اَخو دارد که خود از واژه دُژنگه اشتقاق یافته است. در آیین زرتشت، برای دوزخ سه طبقه در نظر گرفته شده است. بر اساس این باور، روانِ گناهکار پس از عبور از پل چنوت، ابتدا به دژمت، سپس به دژوخت و در نهایت به دژورشت وارد میشود. پس از گذر از این مراحل، به فضای تاریکی بیپایان وارد شده و در آنجا دوژنگه، به معنای جهان زشت، قرار میگیرد که در زبان پارسی به دوزخ تحول یافته است. جهنم ریشهای عبری دارد و به معنای درهٔ هینوم است. این نام به درهای در اطراف اورشلیم اطلاق میشود که مسیر منتهی به بیتلحم از آن میگذرد. در دوران باستان، در این دره مراسم قربانی کردن کودکان برای خدایی به نام مولوخ برگزار میشد. بعدها، یوشیا، حاکم یهودیه، این محل را به محل دفع زباله تبدیل کرد و آتشی دائمی در آن برافروخت تا زبالهها و لاشههای حیوانی را بسوزاند و از بین ببرد. این آتش، نمادی از دوزخ و مکانی برای محکومیت و نابودی گناهکاران گردید.
دوزخ
لغت نامه دهخدا
مکن خویشتن از ره راست گم
که خود را به دوزخ بری بافدم.رودکی.و هر گه که تیره بگردد جهان
بسوزد چو دوزخ شود بادغر.خسروی.هر آن کس که پیش من آید به جنگ
نبیند به جز دوزخ و گور تنگ.فردوسی.بهشت است و هم دوزخ و رستخیز
ز ننگ و ز بد نیست ما را گریز.فردوسی.همان زشت شد خوب و شد خوب زشت
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
جای بسیاربدوسو ان، جای گناهکاران، جهنم، سقر
دانشنامه آزاد فارسی
دوزخ (اخترفیزیک). دوزخ (اخترفیزیک)(inferno)
در اختر فیزیک، یکایی برای توصیف دمای درونی ستاره. یک دوزخ (ایفرنو) برابر ۱ میلیارد درجۀ کلوین، و تقریباً ۱میلیارد درجۀ سلسیوس است.
ویکی واژه
دکتر کزازی در مورد واژه ی " دوزخ" می نویسد : ( ( دوزخ در پهلوی دشوخ dušox بوده است که ریختی است از دژ اخو duj - axw به معنی زندگانی بد، وارونه ی وهیشت اخو wahšīt –axw که به معنی زندگی نیکوست و در پارسی در ریخت " بهشت " به کار می رود. ) ) ( ( همه سوی دوزخ نهادید روی سپردید دلها به گفتار اوی ) ) ( نامه ی باستان، جلد اول، میر جلال الدین کزازی، 1385، ص 303. )
جمله سازی با دوزخ
در آن وادی که آن مسکین اسیر است هوای دوزخ آنجا زمهریرست
حقّ آبی بر غریبی مستمند ز آتش دوزخ فرو شوید گزند
در این دوزخ فتادستی تو در بند بر این دوزخ اگر مردی تو در بند