خیلی‌

در کاربرد رایج، خیلی‌ به معنای مقدار زیاد، شدت زیاد یا تعداد زیاد چیزی است. وقتی گفته می‌شود خیلی کتاب، منظور تعداد زیادی کتاب است و وقتی گفته می‌شود خیلی خوشحال، منظور شدت بالای شادی است. این واژه برای نشان دادن افزون بر حد معمول یا انتظار به کار می‌رود و به نوعی تأکید بر فراوانی یا بزرگی چیزی است.

در زبان محاوره‌ای و گفت‌وگوهای روزمره، این کلمه علاوه بر معنی اصلی خود، به عنوان یک واژه تأکیدی برای نشان دادن علاقه، محبت یا تأکید بر یک موضوع استفاده می‌شود. مثلاً وقتی می‌گویند خیلی‌ دوستت دارم، منظور شدت علاقه و محبت زیاد است. همچنین در جملات تعجب‌آمیز یا تأکیدی مثل خیلی‌ باحالی! این کلمه برای نشان دادن تحسین یا تعجب به کار می‌رود.

در ادبیات فارسی، به ویژه در شعر، این واژه برای تأکید بر احساسات، عواطف و شدت حالات به کار می‌رود. شاعران از این کلمه برای تقویت بیان احساسات عاشقانه، اندوه، شادی یا تعجب استفاده می‌کنند تا بار معنایی شعر را افزایش دهند.

لغت نامه دهخدا

خیلی. [ خ َ / خ ِ ] ( ص نسبی ) مهتر اسبان ( یادداشت مؤلف ):
یکی کرباس خرجی داد کان را
نپوشد هیچ خیلی و بکیجی.سوزنی.
خیلی. [ خ َ / خ ِ ] ( ق ) بسیار. بس. فراوان. بغایت. بی نهایت. ( ناظم الاطباء ). بسیار مطلق. ( یادداشت مؤلف ). این کلمه به این معنی مستعمل قدماء نبوده است و اصل آن از «خیل » بمعنی گروه اسبان و سواران و یاءوحدت است و عبارت «اندک اندک خیلی گردد و قطره قطره سیلی » در گلستان سعدی بهمین معنی است نه بمعنی بسیار که امروز مصطلح است. ( یادداشت مؤلف ):
ابرغم دیشب گذاری بر من بیمار کرد
بر سرم خیلی ستاد و گریه بسیار کرد.حمیدی ( از آنندراج ).- امثال:
خیلی آب می بردتا این کار بشود؛ یعنی چندین امر در این میان واقع میشود تا این کار انجام شود و این مثل در مقام تعذر و غرابت امری است.
چون یافتند مردم دیده سراغ تو
این خیلی آب برد که بردند پی در آب.نعمت خان عالی ( از آنندراج ).- خیلی خوب؛ بسیار خوب. بسیار عالی. بسیار نیکو.
- خیلی دست داشتن در جائی؛ بسیار یار و رفیق داشتن. خیلی همراه و مرید داشتن.
- خیلی دست داشتن در کاری؛ ماهربودن و متبحر بودن در آن.
- خیلی زود؛ بسیار زود. مقابل خیلی دیر.
|| مدتی. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(خَ یا خِ ) [ ع - فا. ] (ق. ) ۱ - گروهی، عده ای. ۲ - بسیار، فراوان.

فرهنگ عمید

۱. فراوان، بسیار.
۲. (قید ) زیاد.
۳. (قید ) زمانی زیاد.
۴. (قید ) چندان.

فرهنگ فارسی

گروهی، عدهای، عده بسیار، زیادوفراوان
۱ - گروهی از اسبان. ۲ - گروهی از سواران. ۳ - گروهی عده ای. ۴ - بسیار فراوان ( چیز و شخص ). توضیح در تداول (( خیلی ) ) در مورد اشخاص به - ها جمع بسته شود: (( خیلیها آمدند ) )
مهتر اسبان

جمله سازی با خیلی‌

قطرهٔ ابر قهر او سیلی‌ست یک سوار از سپاه او خیلی‌ست
موسیقی متن این فیلم به همراه دو قطعه از سه قطعهٔ با کلام آن را محمدرضا چراغعلی ساخت. اما معروف‌ترین آهنگ این فیلم یعنی قطعه «علامت سؤال (یه پنجره با یه قفس…)» که خیلی‌ها به اشتباه فکر می‌کنند همان تراک «پر پرواز» است را خودِ عقیلی ساخته و تنظیم کرده‌است.
گر شام به هر ناحیه خیلی‌ست هویدا در صبح به هر زاویه صد خیل شود گم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اعداد فال اعداد فال ورق فال ورق فال تاروت فال تاروت فال چای فال چای