عناب

عناب

عناب میوه‌ای کوچک و قرمز رنگ است که به نام علمی Ziziphus jujuba شناخته می‌شود. این میوه به خاطر طعم شیرین و خاصیت‌های دارویی‌اش معروف است. عناب معمولاً در مناطق گرمسیری و نیمه‌گرمسیری رشد می‌کند و در برخی نقاط به عنوان یک میوه خوراکی و مغذی مصرف می‌شود. این میوه به طور معمول در فصل پاییز برداشت می‌شود و می‌تواند به صورت تازه یا خشک‌شده مصرف گردد.

خواص دارویی: 

عناب به خاطر خواص دارویی‌اش نیز معروف است و در طب سنتی، از آن به عنوان یک آرام‌بخش طبیعی و برای بهبود خواب استفاده می‌شود. همچنین، گفته می‌شود که عناب دارای خواص ضدالتهابی و آنتی‌اکسیدانی است و می‌تواند به تقویت سیستم ایمنی بدن کمک کند.

لغت نامه دهخدا

عناب. [ ع ُ ] ( ع ص ) مرد کلان بینی. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). بزرگ بینی. ( از اقرب الموارد ). || ( اِ ) فنج ماده، یا تلاق. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). فنج ماده که به تازی عفل گویند، و آنچه راکه در عمل ختان از زن بریده می شود. و تلاق. ( ناظم الاطباء ). || کوه خرد سیاه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( ازاقرب الموارد ). || کوه بزرگ گرد. از اضداد است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). کوه دراز مستدیر. ( از اقرب الموارد ). || بستگی شرم زن. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
عناب. [ ع َن ْ نا ] ( ع ص، اِ ) انگورفروش. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). فروشنده انگور. ( از اقرب الموارد ).
عناب. [ ع ُن ْ نا ] ( ع اِ ) سنجد جیلان. ( منتهی الارب ). میوه ای است شبیه به سنجد و در منضجات ومسهلات به کار برند. خوردن آن خون را صاف کند. ( برهان قاطع ). ثمر درختی است معروف، قریب به درخت کنار و زیتون در بلندی، و برگ آن اندک ضخیم تر و طولانی تر از برگ کنار. و یک روی آن مزغب، و پوست درخت آن سرخ رنگ و چوب آن نیز سرخ رنگ و نیمرنگ و خالدار. بهترین آن بزرگ بالیده به کمال رسیده سرخ شده در گوشت جرجانی و یا خطایی آن است که شیرین و عفوصت آن کم باشد. تازه آن معتدل در حرارت و برودت و مایل به رطوبت است، و شیخ الرئیس آن را بارد اول و معتدل در یبوست و رطوبت قلیلی گفته است. خواص آن: منضج اخلاط غلیظه و ملین صدر و احشاء و مسهل اخلاط رقیقه و رافع خشونت سینه و حلق و صوت، عارض از حرارت و سرفه، و صاف کننده خون، و مولد خون صالح، و مسکن التهاب و تشنگی و حدت خون وگرمی و وجع جگر و مثانه و امراض مقعده و لزع امعاء و معده. ( از مخزن الادویة ). درختچه ای است از تیره عنابها که جزو تیره های نزدیک به گل سرخیان محسوب میشود. ارتفاع آن بین 4 تا 6 متر است و دارای ساقه راست و شاخه های ناهموار است. برگهایش کوچک و شفاف و بی کرک است و در قاعده دمبرگ دو گوشوارک نوک تیز بصورت خار وجود دارند. گلهایش کوچک و زردرنگ و شامل دم گل بسیار کوتاه است. میوه اش شفت و مایل به قرمز و شفاف و کروی است، و ممکن است به بزرگی یک زیتون برسد. و دارای طعمی مطبوع است. بوی عناب ضعیف و طعم آن لعابی و کمی شیرین است. علاوه بر آنکه میوه این گیاه را بحالت تازه مصرف می کنند، در تداوی بعنوان ملین و مسکن سرفه به کار میرود. گیاه مزبور در اکثر نقاط ایران میروید.اون ناف. اون ناف دار. طبرخون. سنجد گرگان. سیلانه. شیلانه. تفاح بری. سیب کوهی. یبانی. آلماآغاجی. ارج. درخت شیلان. درخت شیلانک. تبرخون. عناب آغاجی. صغیرا. سنجد جیلان. سنجد جیلانی. ( فرهنگ فارسی معین ). یک دانه ٔآن را عنابة گویند. ( از اقرب الموارد ):

فرهنگ معین

(عَ نّ ) [ ع. عُنّاب ] (اِ. ) تبرخون، درختی است با برگ های کوچک و بی کرک و شفاف. گل هایش کوچک و زرد رنگ و شامل دم گل بسیار کوتاه است. میوه اش شفت و مایل به قرمز، شفاف و کروی است که به بزرگی یک زیتون می رسد و دارای طمعی بسیار مطبوع است.

فرهنگ عمید

۱. (زیست شناسی ) میوه ای بزرگ تر از سنجد و به رنگ قرمز تیره که مصرف خوراکی و دارویی دارد، تبرخون.
۲. (زیست شناسی ) درخت این میوه با برگ های کوچک و ساقه های خاردار.
۳. [قدیمی، مجاز] لب.

فرهنگ فارسی

( صفت ) انگور فروش.
نام والد حرث بنهابی است از اعلام است

فرهنگ اسم ها

اسم: عناب (دختر) (عربی)
معنی: میوه ای به رنگ قرمز که خواص درمانی فراوانی دارد

جملاتی از کلمه عناب

بیا که مردمک دیده غرقه در آب است ببین که اشک روانم به رنگ عناب است
صوفی مستمند ز سودای لعل یار عناب را ببوسد و میل رطب کند
در کنج غنچه لب شیرین گل‌رخان از سردی آب بوسه چو عناب کرده یخ
حاجت به جو آب است و جوم نیست ولیکن دل هست بنفشه صفت و اشک چو عناب
کاشت محصولات باغی در روستا چندان به چشم نمی‌خورد و فقط تعدادی درختان عناب، توت، گردو، زردآلو، و بادام کاشت شده‌است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم