سعادت

یکی از مباحث کلیدی در فلسفه و کلام، موضوع سعادت و شقاوت است. بنابراین، ضروری است که مفهوم سعادت را به درستی درک کنیم. سعادت به عنوان هدف نهایی و مطلق انسان شناخته می‌شود. این مفهوم، چیزی است که انسان‌ها به‌طور آگاهانه یا ناآگاهانه در جستجوی آن هستند و بینش‌ها و تمایلات عمیق انسانی آن را تأیید می‌کند. این واژه با هدف آفرینش و کمال نهایی انسان هم‌راستا است. از این رو، سعادتمند کسی است که در مسیر الهی و به سوی کمال مطلق حرکت می‌کند. این مفهوم در فرهنگ هر ملت و حتی در دیدگاه هر فرد، معانی و تعاریف متفاوتی دارد. هر گروه و فرقه انسانی، خوشبختی را به شیوه‌ای خاص و بر اساس ذوق و سلیقه خود تعریف و تفسیر کرده‌اند و برداشت خود را از این مفهوم ارائه می‌دهند. این واژه یا خوشبختی در لغت به معنای خوش‌اقبالی و کامیابی ترجمه و تفسیر شده است. همچنین، دانشمندان در تعریف این واژه می‌گویند: این واژه به معنای دستیابی به هر نوع کمال ممکن است که انسان استعداد و شایستگی رسیدن به آن را دارد. به عبارت دیگر، این واژه به معنای استفاده صحیح، سالم و مشروع از نیروهای مختلف مادی و معنوی است که خداوند در اختیار انسان قرار داده است.

لغت نامه دهخدا

سعادت. [ س َ دَ ] ( ع اِمص ) سعادة

فرهنگ معین

( سَ دَ ) [ ع. سعادة ] (اِمص. ) ۱ - خوشبختی. ۲ - خجستگی.

فرهنگ عمید

خوشبختی، نیک بختی، خوشبخت شدن، نیک بخت شدن،

فرهنگ فارسی

خوشبخت شدن، نیک بخت شدن، نیک بختی، شقاوت
( اسم ) ۱ - خوشبختی نیکبختی اقبال مقابل شقاوت بدبختی جمع سعادات. ۲ - میمنت خجستگی پیروزی. یا سعادت اخروی. آنست که هر نفسی باقی بماند تاابدالابدین بر بهترین حالات خود. یا سعادت دنیوی. عبارت از این است که هر موجودی باقی بماند بر طولانی ترین زمان ممکن بر بهترین حالات ممکن و تمامترین نتایج.

فرهنگ اسم ها

اسم: سعادت (دختر) (عربی) (تلفظ: saeādat) (فارسی: سَعادت) (انگلیسی: saeadat)
معنی: بهروزی، خوشبختی، نیک بخت شدن، ( در احکام نجوم ) سعد بودنِ ستاره ها و تأثیر آنها بر سرنوشت انسانها

دانشنامه آزاد فارسی

(در لغت به معنای نیک بختی و ضد شقاوت و بدبختی) در اخلاق، به دست آوردن کامل بهره ها و لذّت ها و برکناری از دردها و رنج ها. این امر با تهذیب نفس از صفات ناپسندیده و آراسته شدن به صفات پسندیده تحقّق می یابد. از دیدگاه غالب حکمای اسلامی، به تَبَع ارسطو، سعادت، چیزی جز دانش و دانایی نیست و حکیم با فضیلت، چنان که سقراط می گفت، به سبب دانایی سعادتمند است. آن ها سعادت را به سه قسم یا به سه جنس تقسیم می کنند: ۱. نفسانی یا روحی، که رسیدن به کمال دانش و معرفت است که در سایۀ آن جهان فرد به جهانی عقلی تبدیل می شود که شبیه جهان عینی است. حکمای اسلامی برای رسیدن به کمال معرفت معتقد بودند که باید معارف را بدین ترتیب آموخت: علم تهذیب اخلاق؛ علم منطق؛ علم ریاضی؛ علم طبیعی؛ علم الهی؛ ۲. بدنی یا جسمی که دست یافتن به کمال جسمانی است که با آگاهی و بهره گیری عملی از دانش هایی که «به نظام حال بدن بازمی گردد»، میسّر می شود. آگاهی از دانش پزشکی و بهره گیری از دستور العمل های طبی، به منظور حفظ صحّت و سلامت بدن و درمان بیماری های خویش، همچنین ورزیده کردن بدن با ورزش های گوناگون ازجمله علم ها و عمل هایی است که در تحققّ سعادت بدنی سخت سودمند است؛ ۳. مدنی یا اجتماعی و آن رسیدن به کمال سعادت در زندگی اجتماعی است. این امر، در پرتو دانش هایی به بار می آید که مفید و نظام بخش حال ملت و دولت و جامعه و معاش است. اما حکما راه دقیقی را برای رسیدن جامعه به سعادت مشخص نکرده اند ولی پیشنهاد می کردند باید از دانش هایی مانند دانش های دینی از قبیل فقه، کلام، حدیث و تفسیر و دانش های ظاهری چون ادب، بلاغت، نحو و کتابت و حساب و نظایر آن ها بهره برد.

جملاتی از کلمه سعادت

زر شد مس او از نظر اهل دلان اکسیر سعادت نظر اهل دل است
ز فقر است ای برادر این قناعت قناعت کن تو تا بینی سعادت
خوشا به سعادت آنها که همان روزهای نخست رفتند و این روزها را ندیدند.