دیبا

کلمه دیبا در زبان فارسی به معنای نوعی پارچه نرم و لطیف است که معمولاً از ابریشم تهیه می‌شود. این واژه به طور خاص به نوعی پارچه مجلل و زیبا اشاره دارد که در صنعت نساجی و طراحی لباس مورد استفاده قرار می‌گیرد.

معانی و مفاهیم:

پارچه نرم و لطیف: دیبا از ابریشم طبیعی ساخته می‌شود که باعث نرمی و لطافت آن می‌شود، این ویژگی‌ها باعث می‌شود که این پارچه بسیار محبوب باشد.

زیبایی و تجمل: این پارچه به دلیل کیفیت بالا در لباس‌های مجلل و تزئینی استفاده می‌شود و به آن‌ها جلوه‌ای خاص می‌بخشد.

کاربردها:

صنعت نساجی: در تولید لباس‌های فاخر و مجلل، این پارچه به عنوان یک ماده اصلی به کار می‌رود. مثلاً: این لباس از دیبا دوخته شده است.

ادبیات: در اشعار و متون ادبی، دیبا می‌تواند به عنوان نمادی از زیبایی و لطافت به کار رود.

اسم دخترانه:

این کلمه همچنین به عنوان یک نام دخترانه در فرهنگ فارسی استفاده می‌شود، این نام به معنای ظرافت و لطافت است و می‌تواند نمادی از نرمی و جذابیت در شخصیت فرد باشد.

معادلات و مترادف‌ها:

مترادف‌ها: پارچه، حریر، ابریشم.

معادل‌ها در زبان‌های دیگر: در انگلیسی: silk fabric یا fine cloth.

لغت نامه دهخدا

دیبا. ( اِ ) قماشی باشد از حریر الوان. ( برهان ). قماشی است ابریشمین در نهایت نفاست. ( برهان ذیل طراز ). و دیبه حریر نیک و دیباج معرب آن است. ( انجمن آرا ). حریر نیک. ( آنندراج ). نوعی از جامه ابریشمی و منقش باشد. ( غیاث ) ( آنندراج ). جامه ابریشمین،دیباه و دیبه نیز گویندش. تعریبش دیباج و تازیش حریربود. ( شرفنامه منیری ). در معیار آمده است که دیباج معرب دیبا است وادی شیر نیز بر همین رأی رفته و گفته دیبا در فارسی مرکب از «دیو + باف » است. ( از حاشیه المعرب جوالیقی ص 140 ). دیبه. حریر تنک. دیباج معرب آن است. ( رشیدی ). دیباج. ( دهار )؛ سندس، دیبای تنک.( دهار ) ( لغتنامه مقامات حریری ): دمقس؛ ابریشم یا ریسمان پیله که نوعی از ابریشم ردی است یا دیبا یا کتان. ( منتهی الارب ). استبرق؛ دیبائی ستبر است سندس و برنون دیبائی تنک است.

فرهنگ معین

[ په. ] (اِ. ) پارچة ابریشمی رنگین.

فرهنگ عمید

نوعی پارچۀ ابریشمی، پارچۀ ابریشمی رنگین.
* دیبای مشجر: [قدیمی] دیبایی که بر آن نقش درخت باشد.

فرهنگ فارسی

( حاجی میرزا ) نصرالله خان ناصرالسلطنه ( ف. تهران ۱۳۱۲ ه. ش./۱۳۵۲ ه. ق. ) از رجال اواخر قاجاریه و اوایل دوره پهلوی.
نوعی ازپارچه ابریشمی، پارچه ابریشمی رنگین
( اسم ) ۱ - نوعی پارچه ابریشمین رنگین ۲ - دیدار زیبا روی صورت جمیل. یا دیبای پخته در پخته دیبایی که هیچ یک از تار و پودش خام نباشد.

فرهنگ اسم ها

اسم: دیبا (دختر) (فارسی) (تلفظ: dibā) (فارسی: ديبا) (انگلیسی: diba)
معنی: نام نوعی پارچه ابریشمی رنگین، ( = دیباه ) ( در قدیم ) نوعی پارچه ی ابریشمی معمولاً رنگین، نوعی پارچه ابریشمی معمولاً رنگین

جملاتی از کلمه دیبا

درخت روداز دیبا و از گوهر توانگر شد گوزن از لاله اندر دشت بابالین و بستر شد
پیکر از دیبای شوشتر داد زیور چون سپهر سر ز دیهیم کیان آراست همچون آفتاب
از دیباچهٔ رساله‌های اول، دوم و سوم برمی‌آید که در زمان خسرو پرویز تألیف شده‌است و رسالهٔ چهارم در زمان خسرو انوشیروان. مانکجی لیمجی هاتریا که بر رسائل مزبور مقدمه نوشته، متذکر گردیده که ترجمهٔ این رساله‌ها از پهلوی و ۳۰۰ سال قبل از چاپ کتاب صورت گرفته‌است. کتاب در سال ۱۹۲۶ در تهران چاپ شد. برخی این رساله‌ها را ساختگی و جعلی می‌دانند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم