دانائی

دانائی به معنای توانایی شناخت درست و فهم عمیق امور است. کسی که دانا است، صرفاً اطلاعات زیادی ندارد، بلکه می‌تواند بین دانش‌ها و تجربه‌ها ارتباط برقرار کرده و از آن‌ها به شیوه‌ای منطقی و خردمندانه استفاده کند. دانائی فراتر از یادگیری صرف است و شامل آگاهی از پیامدهای کارها و تصمیم‌ها نیز می‌شود.

یکی از ویژگی‌های مهم آن، توانایی تشخیص درست از نادرست و تصمیم‌گیری صحیح در موقعیت‌های پیچیده است. دانا کسی است که تجربه‌ها و درس‌های زندگی را درک کرده و از اشتباهات گذشته خود و دیگران درس می‌گیرد. او می‌داند که گاهی سکوت، اندیشیدن یا مشورت با دیگران می‌تواند راه بهتری از عمل شتاب‌زده باشد.

دانائی نه تنها به شناخت فردی محدود می‌شود، بلکه تأثیر بزرگی بر زندگی اجتماعی و اخلاقی افراد دارد. فرد دانا می‌تواند به دیگران کمک کند، مشاوره دهد و جامعه را به سوی تصمیم‌های بهتر هدایت کند. به این ترتیب، دانائی نوعی سرمایه‌ی ارزشمند انسانی است که هم فرد را رشد می‌دهد و هم نقش مؤثری در بهبود روابط و رفتارهای انسانی ایفا می‌کند.

لغت نامه دهخدا

دانائی.( حامص ) مقابل نادانی. علم. وقوف. فقه. فَهم. شعر. بصیرت. هنگ. ( حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ). دانشمندی. دانش. ( آنندراج ). ملح. ( منتهی الارب ). مقابل کانائی. نظار. درک. ادراک. قرابة. ( منتهی الارب ):
خرد بهتر از چشم و بینائی است
نه بینائی افزون ز دانائی است.ابوشکور.بمردی و دانائی و فرّهی
بزرگی و آیین شاهنشهی.فردوسی.چنین داد پاسخ که ای سرفراز
بدانایی از هر کسی بی نیاز.فردوسی.بگویم که این گرد بهرام گور
بمردی و دانائی و فر و زور.فردوسی.که آمد بنزدیک ما آگهی
ز دانائی شاه و از فرهی.فردوسی.بنزد چون تو بی جنسی چه دانائی چه نادانی
بدست چون تو نامردی چه نرم آهن چه روهینا.سنائی.زهی تحصیل دانائی که سوی خود شدم نادان
کرا استاد دانا بود چون من کرد نادانش.خاقانی.بنادانی خری بردم بر این بام
بدانائی فرود آرم سرانجام.نظامی.ضمیرش کاروانسالارغیب است
توانا را ز دانائی چه عیب است.نظامی.هر که درو جوهر دانائی است
در همه کاریش توانائی است.نظامی.گر کسی را رغبت دانش بود گو دم مزن
زانکه من دم درکشیدم تا بدانائی زدم.سعدی.فراسة؛ دانائی بنشان و نظر. نوقة؛ دانائی و مهارت در هر چیزی. قراب؛ دانائی ودریافت وی. ( منتهی الارب ).
- امثال:
دانائی بینائیست.
دانائی توانائیست.
|| عقل. ( آنندراج ). خرد. عاقلی. خردمندی.

فرهنگ فارسی

مقابل نادانی

ویکی واژه

saggezza

جمله سازی با دانائی

ای غرّه بفضل و خالی از دانائی ما را بچه انکار کنی کز مائی
اهل بزمی که در آن حضرت دانائی نیست بملاهی و مناهی همه شیطان همند
ز دانائی بماندی این چنین خوار که کردت قید اینجا دهر غدّار
تا که بر صفحه حسن تو رقم زد خط سبز زد خط باطله بر دفتر دانائی من
آنکه بود از دانش او منتظم شیرازه وار دفتر دانائی و مجموعه آداب علم
دیگری از صاحب و سحبان بدانائی و فضل وز سخا و مردمی از حاتم و افشین دگر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
انعکاس
انعکاس
علت
علت
روز جاری
روز جاری
ضیق وقت
ضیق وقت