یک کلفت یا خدمتکار خانه معمولاً وظایفی چون نظافت، شستوشو، پخت و پز، و مراقبت از کودکان را به عهده دارد. این افراد همچنین میتوانند به خرید و سازماندهی امور روزمره خانواده کمک کنند. بسته به نیازهای خانواده، ممکن است وظایف خاصتری نیز به آنها واگذار شود. هدف اصلی یک کلفت، تسهیل زندگی روزمره و کاهش بار کارهای خانه برای اعضای خانواده است. هنگام استخدام یک کلفت، معیارهایی نظیر تجربه، مهارتهای نظافتی، و توانایی در مدیریت زمان بسیار مهم هستند. همچنین، بررسی پیشینه و نظرات دیگر کارفرمایان میتواند به انتخاب بهتر کمک کند. در نهایت، تناسب شخصیت و ارتباط مثبت با اعضای خانواده نیز از دیگر عوامل کلیدی در این انتخاب به شمار میرود. استخدام خدمتکار مختص افراد ثروتمند نیست. در دنیای امروز، بسیاری از خانوادهها به دلایل مختلف از جمله مشغلههای کاری، نیاز به کمک در امور خانه دارند. حتی خانوادههای با درآمد متوسط نیز میتوانند از خدمات یک کلفت بهرهمند شوند تا زمان بیشتری برای فرزندان و فعالیتهای شخصی خود داشته باشند.
کلفت
لغت نامه دهخدا
کلفت. [ ک ُ ف َ ] ( ع اِ ) کلفة. سختی. رنج. مشقت. ( فرهنگ فارسی معین ). زحمت و رنج و محنت و تصدیع. ( ناظم الاطباء ). دشواری. رنج. مشقت. ج، کُلَف. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ): پیش از ملاقات ناصرالدین از کلفت نزول و مباشرت زمین خدمت به حکم ضعف شیخوخت و مراعات کبرسن استعفا خواسته بود. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 127 ). او را آنجایگاه بگذاشت و صیانت او از کلفت سفر و مشقت خطر رعایت فرمود. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 239 ). و رجوع به کلفة شود. || تکلیف. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || درخواستن چیزی از کسی که او را از آن رنج بود. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
کلفت. [ ک ُ ف َ ] ( اِ ) خدمتگار و کنیز. ( ناظم الاطباء ). زن خدمتکار. خادمه. ( فرهنگ فارسی معین ).در تداول عامه، خادمه. زن پرستار. مقابل نوکر و خادم. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || مجموع کسانی که تحت تکفل شخص هستند. عایله. اهل بیت. ( فرهنگ فارسی معین ). اهل و عیال؛ فلان با ده سر کلفت پانصد تومان مواجب دارد. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
فرهنگ معین
(کُ لُ ) (ص. ) ستبر، ضخیم.، ~ بار کسی کردن سخنان تلخ و زننده به او گفتن.
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - درشت و نا هموار. ۲ - ضخیم ستبر. ۳ - متمول ثروتمند: ( مرد کلفتی است ). ۴ - درشت خشن: ( متلکهای کلفت میگوید ).